چکیده:
یکی از حوزههای بسیار فعال ادب پارسی، شاخة ادب عرفانی است که پیشینة بسیار استواری دارد و بخش گستردهای از ادبیات ما را به خود اختصاص داده است. برای بررسی سیر تحوّل تصوف و عرفان و وضعیت آن در دورهها و جاهای گوناگون نیاز است که آثار خلق شده در این حوزه بررسی و تحلیل شوند. ملا محسن فیض کاشانی از شخصیتهای برجسته و تأثیرگذار عصر صفویه است که بیش از 200 اثر را بدو نسبت دادهاند. از این حکیم و عارف برجسته، دیوان شعری به یادگار مانده است که حدود دوازده هزار بیت را در بر دارد. در این مقاله قصد بر آن است که غزلیات فیض از دیدگاه سبکشناختی مورد مطالعه قرار گیرد. بدین منظور غزلیات فیض در سه محور لفظی، معنایی و ادبی به صورت جداگانه بررسی خواهد شد. نکتة قابل تأمّل این است که در غزلیات این شاعر برخی ویژگیهای لفظی و ساختاری خاص وجود دارد که میتوان از آنها به عنوان ویژگیهای سبکی این شاعر یاد کرد و در متن مقاله به تفصیل دربارة آنها سخن به میان خواهد آمد. لازم به ذکر است که مقالة پیش رو با ابزار کتابخانه ای و سند پژوهی در سه قلمرو زبانی، ادبی و فکری بر روی غزلیات فیض صورت پذیرفته است.
One of the most remarkable fields of Persian literature is mystical literature which has a very strong background and comprises a large part of our literature. An analytical study of the works in the fields of Sufism and Mysticism is required in order to understand their status in different eras and places as well as the stages of their evolution. Molla Mohsen Fayz Kashani is a very prominent and influential poet of the Safavid era, to whom, more than 200 works of poetry are attributed. This great scholar and mystic has a book of poetry containing around twelve thousand verses. The aim of this paper is to study Kashani's sonnets from a stylistic point of view. For this purpose, the final five hundred sonnets of Kashani’s book of sonnets will be examined separately from textual, semantic and literary aspects. It is worth pointing out that there are some rhetorical and structural features in this poet's sonnets which can be described as Kashani’s stylistic features, and will be discussed in detail in this article.
خلاصه ماشینی:
اما در اين ميان فيض يکي از بزرگاني است که در غزل به طرح مباحث عرفاني پرداخته ، و شور و نشاط حاصل از اکتساب علوم ديني و الهي را در جامۀ کلام آورده و اشعار فراواني با محوريت عرفان از خود به جا گذاشته است ، که پرداختن به آن ها در حوزة ادبيات عرفاني لازم و ضروري به نظر ميرسد.
يافته هاي اين مقاله با نگاهي به غزليات فيض بيان مي کند که اين فيلسوف نامدار و شاعر خوش ذوق در حوزه شعر و در مبحث قلمرو زباني ، از چه اوزان شعري بهره برده است و در توجه به موسيقي بيروني شعر و بررسي قافيه و رديف ، کدام مورد بر ديگر موارد بسامد بالاتري دارد و از نظر موسيقي دروني چه مواردي را مد نظر داشته است و يا اين که در حوزة دستوري به چه نکاتي توجه بيشتري داشته است و در قلمرو ادبي ميزان هنر و استفادة فيض از صنايع لفظي و معنوي تا چه حد بوده و کدام آرايه در غزليات فيض بر آرايه هاي ديگر غالب است .
اين تکرار در مواردي باعث لذت خواننده ميگردد اما در اکثر موارد، فضاي شعر و غزل فيض را به هم ميريزد و از التذاد خواننده ميکاهد به عنوان مثال به ابيات زير توجه نماييد: دلا فيض بر از لقاي صباح ببر عطر جان از هواي صباح تو را هر چه مشکل شود تيره شب بجو حل آن از هواي صباح (فيض ، ١٣٦٨: ٩٦) بررسي رديف در غزليات فيض رديف در غزليات فيض نکتۀ قابل توجهي است به جهت اينکه وي در اين باب الگوها و روش هاي تازه و مفيدي را در غزليات خود جلوه گر نموده است .