چکیده:
به نظرمی رسد احساسات عمیقی که به ارتباط میان انسان ها شکل می دهندء مهم ترین
مشغولیت ذهنی ای.ا م. فارسترء یکی از رمان نویسان مشهور معاصرء است. این رابطه ها منجر
به دستیابی به "زندگی متعالی " می شود. همچنین رمان های فارستر نوعی از عشق رمانتیک را
به تصویر می کشند که ممکن است درنگاه اول ارتباط چندانی به اخلاقیات نداشته باشد.» اما
در حقیقت کمک شایانی به اعتلای اخلاقی افراد می کنند. مارتا سی. نازبام یکی از چهرههای
برجسته در میان فلاسفه ی اخلاق گرا و منتقدان ادبی قرن بیستم است که علاقه ی وافری
به بررسی روابط انسانی و اثر آنها در تعالی اخلاقی دارد و این امر را در آثار ادبی مورد
بررسی قرار داده است. از دیدگاه او انتخاب ها و روابط شخصی افراد راهی برای حرکت به
سمت خودشناسی و از خودگذشتگی و شناخت بهتر نیروهای یک انسان است. با توجه به
توجه خاص ای. ام. فارستر به اخلاقیات و روابط انسانی» بررسی رمان های او با استفاده از
عقاید نازیام مفید به نظر می رسد چرا که هر دو به دنبال روابط انسانی برای بهبود اخلاقی
اند. شخصیت های رمان هاواردزاند به واسطه ی عشق و روابط نزدیک با اطرافیان خود
E. M. Forster, a significant modern novelist, seems to be preoccupied with profound emotions which constitute human relations. Suchinteractions lead one to approach Eudaimonia, a life in which virtue isintertwined with pleasure. Forster’s novels also depict a kind of lovethat embraces both romantic and erotic love which might at first glanceseem irrelevant to morality; whereas, they are confirmed to contribute todevelop moral thinking. Among moral philosophers and literary criticsof the twentieth and twenty first centuries, Martha C. Nussbaum is aneminent figure who is mostly interested in human relations and theirimpact on moral development, and she analyzes such notions in literaryworks. Personal choices and relations become the path for moving towardself- knowledge and altruism and a better realization of one’s potentials inher eyes. Regarding E. M. Forster’s enthusiasm for morality and humaninteractions, scrutinizing courses of action in his novels by making use ofNussbaum’s opinions appears to be fruitful since they both opt for humanrelationships to cultivate morality. The protagonists of Howards End attaina practical wisdom through their love and intimate relationships withpeople around them by valuing personal everything rather than universaleverything. Reaching the point that one can love nonjudgmentaly provesto be some characters’ ultimate aspiration for moral growth; furthermore,love’s knowledge in this novel is obtained through mutual communication and exposing oneself to possibilities of life.
خلاصه ماشینی:
تعالي اخلاقي ملاحظات اخلاقي به وفور در رمان هاواردزاند وجود دارد و درعين حال فارستر در اين داستان براي دستيابي به پاياني منسجم تلاش مي کند، اگرچه برخي منتقدان پايان داستان فارستر را بسيار ساده مي پندارند، زيرا به اعتقاد آنان او در ترکيب زندگي دروني و بيروني دقت لازم را به خرج نداده است .
رشد شخصيت ها دراين رمان از طريق بينش دروني صورت مي گيرد و نه انديشه ي عقلاني که اين امر با ديدگاه نازبام مطابقت دارد زيرا او اهميت ويژه اي براي نقش 1 - David Shusterman 2 - Margaret Schlegel 3 - Helen Schlegel فصلنامه ي تخصصي زبان و ادبيات فارسي 182 احساسات در پيشرفت احساسي و عقلاني فرد قايل است .
مارگارت براي آشتي دادن جنبه هاي متناقض زندگي اش کوشش مي کند، به علاوه به عقيده ي او روابط انساني آرزوي غايي بشر است که بايد براي رسيدن به آن تلاش کرد، همان گونه که در اينجا ديده مي شود: "او احساس مي کرد آن هايي که براي اتفاقات غيرمنتظره ي زندگي آماده مي شوند ممکن است به قيمت از دست دادن شادي ، خود را تجهيزکنند.
اين جملات آشکارا تمايل مارگارت براي مسئوليت ها و انتخاب هاي شخصي را نشان مي دهند زيرا او وجود مفاهيم جهاني درمورد زندگي و اخلاقيات را بيان نمي کند.
با در نظرگرفتن عقايد نازبام ، "خيال "١ - توانايي ديدن چيزي به عنوان چيزي ديگر يا در چيزديگري - و همدردي براي تعالي اخلاقي ضروري هستند، بنابراين هنري که به زندگي دروني و احساسات خود اهميت نمي دهد هيچ گاه قادر به تعالي اخلاقي نيست ، درحالي که مارگارت به دليل توانايي در ديدن همه چيز به صورت يک کل ، قادر به تعالي اخلاقي است .