چکیده:
روایت شنو (مخاطب) از عناصر لاینفک هر متن روایی (داستان) است. در بسیاری از روایتها فقط یک روایت شنو وجود دارد، اما روایتهای بسیاری نیز وجود دارند که روایت شنوهای آنها بیشمار است. نکتۀ جالبی که ما را به انجام این پژوهش برانگیخت، جنبههای متمایز کنندۀ راوی از روایت شنو با تکیه بر زاویههای دید در ادبیات داستانی است. بسته به زاویۀ دید داستان بین راوی و روایت شنو از جهات اخلاقی، عقلانی، عاطفی، جسمانی و اجتماعی تفاوت وجود دارد. به عنوان مثال در داستان مسخ روایت شنو بر خلاف راوی هرگز به حشرهای غول آسا تبدیل نمیگردد (تمایزجسمانی)، در رمان «سقوط» به قلم آلبرکامو همگام با سیر روایت همدلی راوی با روایت شنو کمتر میشود، همچنان که هر خوانندهای (روایت شنو) از سنگدلی راوی «بچۀ مردم» به خشم میآید (تمایز عاطفی). «بنیاجی» راوی رمان خشم و هیاهوی فاکنر در مقابل روایت شنوِ داستان از عقل سلیم برخوردار نیست (تمایز عقلانی). پژوهش حاضر به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای با شاهد مثالهایی محدود (اما دقیق) به بررسی تاثیر زاویۀ دید بر شبکههای ارتباطی راوی، روایت شنو، کنشگران و عناصر تمایزدهندۀ آنها میپردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که در زاویۀ دید اول شخص، دایرۀ کنشهای ارتباطی بین راوی و روایت شنو بیشتر از گونۀ زاویۀ دید سوم شخص است.
خلاصه ماشینی:
نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که در زاویۀ دید اول شخص، دایرۀ کنشهای ارتباطی بین راوی و روایت شنو بیشتر از گونۀ زاویۀ دید سوم شخص است.
همانگونه که بین راوی و نویسنده در ادبیات داستانی تفاوت وجود دارد؛ بین راوی و روایت شنو(مخاطب) نیز تفاوت وجود دارد، از طرف دیگر بین روایت شنو و شخصیتها (کنشگران) نیز تفاوت به چشم میخورد، به گونهای که اگر داستان با زاویۀ دید اول شخص باشد، میتوان قائل به تفاوت بین راوی و روایت شنو بود یا نبود؛ اما هنگامی که راوی سوم شخص است هیچ معیاری برای سنجش تفاوت بین راوی و روایت شنو به چشم نمیخورد.
هنگامی که داستان با زاویۀ دید اول شخص نقل میشود، بیشتر مجال این امر را فراهم میکند تا روایت شنو با راوی به مخالفت یا موافقت بپردازد، زیرا در این گونه از روایت، راوی مستقیما عقاید و نظریات خود را در مورد مسائل، حوادث و دیگر شخصیتهای داستان بیان میکند، در نتیجه در این حالت خواننده (روایت شنو) نیز مستقیما به داوریِ افکار و کردار راوی میپردازد و دلیل این کار از سه عامل زیر ناشی میشود: الف: در روایت داستان توسط شخصیت اصلی (اول شخص فاعلی) پذیرش حوادث و اتفاقها حتی اگر نادر و خرق عادت باشند توسط خواننده راحت تر است.
در واقع میتوان گفت: همان محورهای ارتباطی راوی با روایت شنو در گونۀ زاویۀ دید اول شخص این بار در ارتباط روایت شنو با یکی از شخصیتهای داستان (کنشگران) اتفاق میافتد.