چکیده:
به اعتقاد برخی وحدتگرایی عرفانی با نفی تمایزات انسانی جایی برای شکلگیری مفاهیم «خود» و «دیگری» و رابطه «من - تو»یی که از لوازم تفکر اخلاقی است، باقی نمیگذارد. ازاینرو، موضوع مقالۀ حاضر چگونگی تکوّن مفاهیم «خود» و «دیگری» با ابتنای بر هستیشناسی وحدت وجودی ابنعربی است و سعی شده تا با روش تحلیلی و بر اساس مبانی عرفانی «وحدت در کثرت»، «مظهریت اسمایی»، «تعدد جهات» و اصل «لاتکرار فیالتجلی» نشان داده شود که در نظریۀ وحدت وجود ابنعربی تمایزات انسانی از بین نمیرود و میتوان از رابطۀ مبتنی بر «من - تو» در ذیل مفاهیم «خود» و «دیگری» سخن گفت که بدینگونه شرط امکان اخلاق تأمین میشود. همچنین، عارف وحدت وجودی هم «خود» را مقدم بر «دیگری» میشناسد و هم «دیگری» را در درون خود مییابد، بدون آنکه دیگری را به خود تقلیل دهد و اصالت و غیریت او را زیر سؤال برد. درضمن، استدلال میشود که قول به وحدت بنیادین انسانها نهتنها اخلاق را ناممکن نمیسازد؛ بلکه از شروط ضروری آن است.
Some scholars believe that mystical monism, by denying human distinctions, leaves no room for the formation of the concepts of "self" and "other" and the "I-you" relationship, which is essential for moral thinking. Therefore, the subject of this article is how to develop the concepts of "self" and "The Other" based on the ontology of Ibn Arabi's unity of existence and tried to show by the analytical method based on the mystical principles of "unity in plurality", "Names manifestation", "multiplicity of directions" and the principle of "No repetition in theophany" that in Ibn Arabi's theory of unity of existence, human distinctions are not eliminated and we can speak of a relationship based on "I-you" under the concepts of "self" and "other", which thus provides the condition for the possibility of morality. The monistic mystic also sees both the "self" before the "other" and finds the "other" within himself without reducing the other to himself and questioning his originality and otherness. At the same time, it is argued that the belief to the fundamental unity of human beings not only does not make morality impossible, but is one of its essential conditions.
خلاصه ماشینی:
با توجه به نکات بالا، میتوان این مسئله را به بحـث گذاشـت کـه آیـا لازمـۀ وجـود خلقت انسان بر صورت الهی عینیت محض همۀ انسان ها با یکدیگر است ، به گونـه ای کـه هیچ جایی برای غیریت که متضمن معتبردانستن معنای «دیگری » در ارتبـاط بـا «خـود» باشد، باقی نمیماند؟ اما اگر بر اساس مبانی وحدت وجودی امکان حفـظ «فردیـت » هـر انسان وجود دارد، اساساً «خود» به چه معناست ؟ مفاهیم «خود» و «دیگری » چگونه شـکل میگیرند؟ و تقدم با کدام یک است ؟ مقالۀ حاضر به شیوه تحلیلـی بـا ابتنـای بـر مبـانی عرفانی «وحدت در کثرت »، «مظهریت اسمایی »، «تعدد جهـات » و «لاتکـرار فـی التجلـی » درصدد پاسخ به مسائل فوق است .
معتقـدیم که این ادعا چندان دقیق نیست ؛ ٣- «دیگری از نظرگـاه ابـن عربـی »؛ حامـده راسـتایی و علی اصغر مصلح (حکمت و فلسفه ، سال ١٥، تابستان ١٣٩٨:صص ٣٠-٤٦): موضـوع ایـن مقاله چگونگی مواجهه با دیگران، به ویژه آنهـایی کـه ازلحـاظِ عقیـدتی متفـاوت از مـا هستند، با ابتنای بر مبانی عرفانی ابن عربی است و بحث میشود که چگونه بـا توجـه بـه مظهریت اسمایی ، تمـایزات انسـانی برآمـده از تقابـل هـای اسـمایی هسـتند و ازایـن رو، اختلافات انسانی ناپسند تلقی نمیشـود و نگـاه مثبتـی بـه «دیگـری » شـکل مـی گیـرد.