چکیده:
دنیای اسطوره و افسانه، دنیایی پررمزوراز و لبریز از اسرار ناگشوده است که از سدۀ نوزدهم به بعد، با ظهور رویکردهای مختلف اسطورهشناسی، کوشش شد که پرده از فروبستگیهای دنیای اسرارآمیز اسطورهها بگشایند و ژرفساخت نمادین آنها را بنمایند. در این جستار، بنا بر رویکرد توصیفی تحلیلی، اسپ، یکی از بنمایههای اسرارآمیزی که در گسترۀ اساطیر نمودی نمایان دارد، در حماسههای منظوم و منثور بررسی شد و محقق گشت که اسب در اساطیر و متون حماسی منظوم و منثور، گاهی در کنار گاو و زن، نماد باران است. در اختیار داشتن آن برابر با در دست داشتن باران و از دست دادن آن برابر با نباریدن باران است. اسبهایی مانند رخش و شبرنگ بهزاد، گاه بهوسیلۀ اهریمنان دزدیده میشوند و یکی از خویشکارهای مهم ایزدان یا پهلوانان، برگرداندن این اسبها به سرزمین ایران است؛ چنانکه دو اسب یادشده گاه به سرزمین توران برده میشوند که با توجه به قراین متعدد، میتوان چنین استنباط کرد که اسبدزدی نیز مانند دزدیدن گاو و زن در اسطوره و باورها نماد باراندزدی و برگرداندن آن، نماد بارانآوری است.
The world of myth and legend is a world filled with mysteries, symbols, and enigmas that since the 19th century onwards with the advent of different mythological approaches, attempt was made to throw light on the obscurities found in the wonderland of myths and to reveal their symbolic deep structure. Using descriptive analytic method, this research is concerned with the study of the subject of horse, a perplexing theme quite distinct in the realm of myths, in epics both in prose and verse. It became clear that horse, alongside cow and woman is the symbol of rain. Owning a horse equates having rain at hand, and losing it equates drought. Horses such as Rakhsh, and Shabrang-e-Behzad are often stolen by demons and one task of Gods or warriors is to return the horses to the Persian Land, as these horses were taken to Turan land at times. According to numerous evidence it can be understood that horse stealing, like stealing cow and woman in myths and beliefs, are the symbol of stealing rain, and their return is the symbol of rainfall.
خلاصه ماشینی:
اسب هایی مانند رخش و شب رنگ بهزاد، گاه به وسیلۀ اهریمنان دزدیـده میشوند و یکی از خویش کارهای مهم ایزدان یا پهلوانان ، برگرداندن این اسب ها به سـرزمین ایران است ؛ چنان که دو اسب یادشده گاه به سرزمین توران برده میشـوند کـه بـا توجـه بـه قراین متعدد، میتوان چنین استنباط کرد که اسب دزدی نیـز ماننـد دزدیـدن گـاو و زن در اسطوره و باورها نماد باران دزدی و برگرداندن آن ، نماد باران آوری است .
در منظومۀ حماسی بهمن نامه اژدها شیفتۀ دختر بوراسپ است و هر سال هنگام بهار او را میآرایند و به جایی بلند میبرند، اژدها به شکل ابری نمایان مـیشـود و دختـر را مـدتی در برمیگیرد و سپس بدون این که آسیبی به دوشیزگی یا جسم دختر برساند، ناپدید میشود: یکـــی پـــاره ابـــر انـــدر آمـــد زکـــوه کــه از دیــدنش دیـــو گــردد ســـتوه به گردش چـو گـرد انـدر آمـد چـو دود شـــود دختـــر مـــن ســـیاه و کبـــود زمــــانی بباشــــد شــــود ناپدیــــد بــه گیتــی کســی ایــن شــگفتی ندیــد وزو دختــر آن گــه چــو برگــردد رهــا ره کـــوه گیـــرد هـــم انـــدر هـــوا بباشــــد مــــر آن دختــــر مســــتمند دو هفتـــه بـــه خانـــه تبـــاه و نژنـــد زیــــانش ندیدنــــد از آن سرکشــــان ز مهـــر خـــداییش بـــر وی نشـــان (ایرانشاه ابیالخیر، ١٣٧٠: ٥٢١) در دنبالۀ داستان که اژدها بار دیگر میآید و دختر را در میان مـیگیـرد، آذربـرزین پسـر فرامرز، به جست وجوی او میرود و اژدها را در کوه مییابد و میکشد و بدین سان دختر را از شر پتیاره نجات میدهد.