چکیده:
مسئلهی انسان و خدا و رابطهی متقابل آنها با هم، یکی از موضوعات بسیار بنیادی در تاریخ تفکّر بشر به ویژه حوزهی عرفان اسلامی است. دیدگاه عرفا در بارهی تشبّه انسان به خالق خویش، ریشهی توراتی دارد و از آنجا به ذهن و زبان عرفا راه یافته و به صورت حدیث موضوعه در آثار و کلام برخی مشایخ این قوم به کار رفته است. در این راستا، پژوهش حاضر به بررسی رابطهی انسان با خدا بر پایهی تفکّر خداگونهپنداری انسان در آثار عطّار نیشابوری میپردازد. منظور از خداگونه پنداری در عرفان، نوع تلقّی عرفا از انسان کامل است که دارای ویژگیهای قدسی و فرابشری میباشد.
بر اساس این پژوهش، رابطهی انسان باخدا، رابطهای عاشقانه و سرشار از محبّت است. از میان انواع ارتباط، «مناجات» از بیشترین بسامد و «ارتباط دوسویه» از کمترین بسامد برخوردار است. انسانهای خداگونه دارای ویژگیهایی خاص از جمله کرامات و قدرت انجام اعمال خارق العاده هستند. جهانبینی عطّار، وحدت وجودی و روش او در رسیدن به تعالی و کمال، بر اساس توجّه به درون و درونگرایی است. سالک با ریاضت، «گوهر جان» خویش را کشف میکند و خدا را در آن مییابد و بدین صورت به فنا و خداگونگی میرسد.
The issue of man and God and their mutual relation is one of the most fundamental issues in the history of mankind's thinking especially in the field of Islamic mysticism. Theosophists, thought about » Tashabboh « (similarity or resemblance) between man and his creator stems from Bible. Some of Sofists have used this as fake » Hadith «in their works and their utterances. In this direction, the current research will study the relation between man and God based on godly man theory in the works of Attar Nayshaboori. Then, the meaning of godly man theory in mysticism is some kind of thinking by theosophists about a perfect man who has specifications that are saint and beyond humans. According to this research, the relation between man and God is a lovely one and it is full of kindness. Of all kinds of relations, "Prayer" has the most frequency. And "the mutual relation" has the least frequency. People of Godly nature have special specifications such as greatness and the power of performing extraordinary things. Attar's worldview, his oneness and his method of reaching God and knowledge is based on introversion. The devotee discovers "the essence of his spirit" and finds God in it. And in this way he reaches Mortality and Godliness.
خلاصه ماشینی:
عطار در الهي نامه در اين باره ميگويد: اگرچه جاي تو در زير خاک است وليکن جان پاک از جاي پاک است نه مسجود ملايک گوهر توست ؟ نه تاجي از خلافت بر سر توست ؟ خليــــفه زاده اي گلخــــن رهـــا کن به گلشـــن شو گـــران طبعـــي رها کن به مصر اندر براي توست شاهي تو چون يوسف چرا در قعر چاهي از آن بر ملک خويشت نيست فرمان که ديوت هست بر جاي سليمان تو شاهي هم در آخر هم در اول ولي بيننده را چشم است احول دو ميبيني يکي را و دو صد صد چه يک چه دو چه صد، جمله تويي خود (همان : ١١٦/ ١٣٣ ـ ١٢٧) از دقت در ساختار آثار عطار به ويژه سه مثنوي منطق الطير، الهينامه و مصيبت نامه ميتوان دريافت که عطار به دنبال اين انديشه ي بنيادي است که انسان همه چيز است اما اين انساني که بالقوه خداگونه است و شايسته ي کمالات و صفات خداوندي، اسير نفس است و در چاه پرظلمت دنيا دوستي زنداني است .
(تذکرة الاولياء،١٣٨٦: ٢٠٦) شکستن نفس از ديگر ويژگيهاي انسان ـ خدايان عرفاني در آثار و انديشه هاي عطار نيشابوري، خوارداشتن نفس است که از آن به نوعي تزکيه و تربيت نفس ياد ميشود و سالک بدين وسيله هستي خود را در جهت شناخت و معرفت هرچه بيش تر خدا، نيست ميانگارد.