چکیده:
ادبیات غنایی کهنترین شکل شعری است که سراینده آن درپی بروز احساسات و عواطف درونی خود است. ویژگیهای شعر غنایی عشق، خشم، لذت، سوگ، تفاخر و مانند این هاست و عنصر اصلی این نوع ادبیات تخیل است. شاعر شعر غنایی از دنیا و آن سوی حیات مادی سخن میگوید.
ازسویی یکی از وجوه هویّتی ایرانیان، آثار تاریخی است که فراتر از یک بنا و جایگاه زیستن برای ما معنا شده است. یکی از استان هایی که معماری تاریخی اش هم از جهت ظاهر و هم باطن قابلیت توجّه دارد، استان یزد است که عناصر ظاهری در بناهای تاریخی اش، با جلوه های باطنی آن؛ چون زیبایی، ذوق، لذّت، تفاخر، احساس، تجربه، تخیل و غیره پیوندی عمیق یافته اند.
دربارۀ معماری سنتی از وجوه گوناگون کتابها و مقالات زیادی به چاپ رسیده اما کمتر اثری با محوریّت ادبیات غنایی به بناهای سنتی توجّه کرده است. با این وصف آیا تنها کالبد باشکوه آثار تاریخی است که بیننده را مجذوب می سازد و یا درون مایه هایی هم وجود دارند که با بناهای سنتی عجین شده و بیننده با دیدن و احساس هر دوست که لذّت می برد و آنکه این درون مایه ها بیشتر در چه بخش هایی از بنا جلوه گری می کنند؟
این مقاله علمی- پژوهشی است و مواد خام آن به شیوۀ کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده و به شیوۀ توصیفی- تحلیلی به بررسی اطلاعات به دست آمده در چند بنای تاریخی پرداخته، تا مخاطب خود را به درک بیشتر آثار ناملموس در بناهای تاریخی وادارد.
خلاصه ماشینی:
١-٢-بيان مسأله : اگر به معماري مدرن در بافت جديد، در منطقه کويري چون يزد، نگاهي بيندازيم تفاوت ها را کاملا احساس خواهيم کرد که در معماري مدرن اين منطقه ، هر چه قدر به زيبايي بنا توجه شده به خواسته ها، احساسات و عواطف ساکنين بنا توجه نشده است ؛ در اين صورت ما شاهد ساخت و ساز آپارتمان هايي هستيم کوچک با ظاهري عبوس ، افسرده ، بي روح و منزوي که فضايش عملا مجال تفکر و انديشيدن را از آدمي مي گيرد و فرصت تعامل و ارتباط با بيرون را مي کاهد؛ به بياني ساده تر اين معماري مدرن است که نه تنها نياز معنوي انسان را پاسخگو نيست ؛ بلکه چون سدي هم در مقابل آن است ؛ حال سوال مهمي که مطرح است آنکه چگونه مي توان در مقابل هجمه هاي نامأنوس که بر ساختار هنر معماري ايراني بويژه در شهرهاي تاريخي چون يزد غريبي مي کند، نسل امروز را به شناخت دوباره مواريث معنوي نهفته در کالبد بناهاي تاريخي واداشت و از فراموش شدن تدريجي آنها جلوگيري کرد؟ ١-٣-پيشينۀ تحقيق : درباره معماري سنتي تاکنون کتاب هاي زيادي نوشته شده و پژوهش هاي مختلفي صورت گرفته است ؛ ازجمله : آشنايي با معماري اسلامي، محمدکريم پيرنيا(١٣٧١)؛ زندان اسکندر از نگاهي ديگر، سيدعبدالعظيم پويا(١٣٦٨)؛ محلات تاريخي شهر يزد، محمدحسن خادم زاده (١٣٨٧)؛ معماري ايران ، اجراي ساختمان با مصالح سنتي، حسين زمرشيدي(١٣٨١)؛ سيماي طبيعي يزد در ارتباط با مسائل کويري، عطاءالله قباديان (١٣٦١)؛ مسجد جامع کبير يزد، حسين مسرت ؛(١٣٩١)؛ يـزد، نگيـن کويـر، استانداري يزد(١٣٧٥)؛ پايان نامه ارشد:«معماري سنتي و بافت جغرافيايي مسکن يزد» محمدمهدي اوليا(١٣٦٤)؛ پايان نامه ارشد :«انسان ، خانه ، طبيعت »، روشنک بازدار و ديگران (١٣٨٥)؛ پايان نامه ارشد «فرايند طراحي معماري »، حميدرضا بيگ زاده (١٣٨٣) و بسياري ديگر؛ اما هيچکدام از اين نوشتارها از ديدگاه يک شعر غنايي به هنر معماري سنتي نپرداخته اند که از اين جهت موضوع مقاله جديد است .