چکیده:
قرارداد بیمه عمر به عنوان عقدی مستقل تابع قواعد عمومی قراردادها بوده و هیچ گونه ایراد فقهی و یا حقوقی بر آن نمی توان گرفت.
فقهای شیعه بر حلاف فقهای اهل سنت» قرارداد بیمه عمر را به دلیل شمول عمومات ادله صحت عقود و نیز محصور ندانستن عقود
در قالب های معین و همچنین به علت مبری بودن از موانع فقهی مانند رباء قمار, غرر و تعلیق پذیرفته اند اگر چه آن ها معتقد اند
قرارداد بیمه عمر به دلیل انطباق با برخی از عقود معین از قبیل صلحء هبه معوض» مضاربه و جعاله می تواند در قالب این عقود نیز
منعقد گردد. در این مقاله به منظور بررسی حقوقی و فقهی ماهیت قرارداد بیمه عمر » این قرارداد با عقود معین مشابه تطبیق داده شده
واستقلال این عقد به عنوان عقدی صحیح و مجاز مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
برای جلوگیری از این موارد در حقوق کامن لا قاعده ای به وجود آمد که به موجب آن شخصی که به عنوان ذی نفع تعیین میگردد باید دارای منفعت قابل بیمه ای ١ باشد یعنی از فوت بیمه گذار ضرری به وی وارد شود و اگر چنین نباشد یا منفعت قابل بیمه وجود ندارد و یا انگیزه طرفین قمار و شرط بندی بر روی عمر بیمه شده است و چنین قراردادی فاقد اعتبار میباشد.
ب ) در رابطه بین بیمه گذار و بیمه گر ممکن است بتوان آن را تا حد زیادی با هبه معوض (موضوع ماده ٨٠١ قانون مدنی) مشابه دانست ، چرا که در هبه معوض نیز ممکن است متهب در مقابل بخشش واهب ، تعهد انجام دادن کاری به نفع واهب یا شخص ثالثی را به عهده گیرد بنابراین میتوان چنین تصور کرد که واهب (بیمه گذار) ضمن عقد هبه (قرارداد بیمه عمر) شرط میکند که متهب (بیمه گر) پس از فوت وی یا شخص بیمه شده مبلغی معین را به ذینفع قرارداد بیمه بپردازد .
هنگامی که بیمه گذار با بیمه گر توافق میکند که یک باره یا به اقساط مبالغی معین را به بیمه گر بپردازد و بیمه گر متعهد میشود در مقابل خطرات معینی از او و اموالش حمایت کند و علیرغم اقدامات احتیاطی و توصیه ها و آموزش هایی که از ناحیه بیمه گر انجام میگیرد، اگر حادثه ای خسارت زا به وقوع بپیوندد بیمه گر عوض آن خسارت را بپردازد و چون بیمه گر قبل از وقوع حادثه ، اقدامات عملی همانند ایجاد نمایندگی، تعیین کارشناسان بیمه برای بررسی و ارزیابی خطرات تهدیدکننده و پزشک برای معاینات و توصیه های بهداشتی انجام میدهد و این کارها ارزش عقلایی دارد پس اصل تعهد پرداخت خسارت و خدمات شرکت بیمه میتواند مورد عمل جعاله قرار گیرد (جمالی زاده ، ١٣٨٠، ص ٤٦٩).