چکیده:
رهیافتهایی که پیرامون رابطه و پیوند اخلاق و سیاست شکل گرفته است، همواره از مهمترین موضوعاتی است که در اندیشهی سیاسی به آن پرداخته شده است. در دنیای امروزی اخلاق و سیاست با هم درآمیختهاند. البته این درآمیختگی به هیچ عنوان به معنای رعایت اصول و موازین اخلاقی در دنیای سیاست نیست. کمااینکه تلاشهای بسیاری در این خصوص صورت گرفته است. نسبت میان اخلاق و سیاست ازگذشته مورد توجه اندیشمندان و صاحب نظران مختلف بوده و هنوز هم از جمله موضوعات قابل توجه برای پژوهشگران فکری- فلسفی محسوب میشود. در این مقاله سعی شده تا به بررسی رابطه اخلاق و سیاست در اندیشههای امام خمینی (ره) پرداخته شود. همانگونه که میدانیم، ارایه پیشنهادهای عملی و تاسیس یا تقویت نهادها جهت جلوگیری از مفاسد و رشد فضایل اخلاقی در جامعه از جمله محورهایی است که از دیدگاه امام خمینی (ره) مورد توجه بوده است. رهنمودهای ایشان در این زمینه میتواند به عنوان یک نقشهی راه پیشروی رهبران و نخبگان فکری و سیاسی کشورمان قرار گیرد. در این مقاله میکوشیم تا دو مفهوم اساسی اخلاق و سیاست که در عرصهی سیاست و اجتماع از اهمیت بسیاری برخوردارند را مورد بررسی قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
تلقی عقل گرایانه افلاطون و ارسطو از خیر انسانی که سعادت را وابسته به فعالیت نظری فلسفی میدانند و تلاش میکنند برای مشارکت فعالانه فیلسوف در جامعه توجیه و محملی بجویند در آرای اخلاقی فیلسوفان مسلمان نیز منعکس شده است (پیوند اخلاق و سیاست در تفکر اسلامی، ١٣٨٧).
در نظر ماکیاولی که بنیان قدرت را مورد بررسی و بازبینی قرار داده بود اصل این مطلب یعنی اخلاق مهم نیست بلکه مهم آن است که شهریار بداند چگونه روش انسان و ددان را نیک به کار بندد و اگر روزی ناگزیر از به کار بردن شیوه ددان شد هم شیوه شیران و هم شیوه روباه را بتواند به اقتضای زمان به نحو احسن به کار برد(عیوضی، ١٣٨٣).
در اندیشه اسلامی، درباره اخلاق نگرش های عامی وجود دارد به این صورت که گاه مراد از اخلاق ، ارزش های نهفته در عقاید دینی و آیینی یاعرفی موجود در جامعه خاص است که اشخاص در آن زندگی میکنند و گاه اخلاق مجموعه ارزش ها و امور معنوی و نیکویی را که برای فرد مطلوب تلقی میشود در بر میگیرد(کیخا، ١٣٨٦، ص ٢١).
اما اگر سیاست تنها متکفل انجام خدمات عمومی جامعه و ایجاد امنیت و حفظ نظم باشد، تعیین ارتباط آن با اخلاق لازم است و این مسأله بر نوع رابطه تأثیر خواهد نهاد؛ برای نمونه محمدتقی جعفری سیاست را اصول و قوانینی عالی ای میداند که در عین حال که محموعه افراد اجتماع را رهبری میکند، وظیفه روشن افراد را از جنبه های اخلاقی و درونی مشخص مینماید.