چکیده:
با شیوع کووید-19 در اواخر سال 1398، برای جلوگیری از شیوع بیماری، اماکن مقدس و مناسک جمعی در اکثر نقاط دنیا، و نیز ایران، برای مدتی نامعلوم تعطیل شد. از جمله مقاصد زیارتی همچون مشهد که از محبوبترین زیارتگاههای ایرانیان بودند دسترسناپذیر شدند. این وضعیت تجربهای را برای زائران ایرانی ایجاد کرد که پیشتر در حافظۀ جمعی و دین زیستۀ ایرانیان معاصر بیسابقه بود. این شرایط، مرزهای امر قدسی و عرفی، و محدودۀ عاملیت امر قدسی و عرفی را بهشدت مسئلهمند کرد. با توجه به اینکه چنین رخداد و تجربهای در مطالعات جامعهشناسی دین در ایران تا کنون مورد بررسی قرار نگرفته، در پژوهش حاضر، ضمن تحلیل 14 مصاحبۀ نیمهساختیافته، تجربۀ زائران مستمر از امر قدسیِ تجسدیافته در مکان مقدس در زمانی واکاوی شد که مکان مقدس به دلیل شیوع بلای طبیعی تهدیدکنندۀ بقا به مدت نامعلومی رسماً از دسترس خارج شده بود. در این پژوهش سه موضع متفاوت در برابر تعطیلی حرم در بین مشارکتکنندگان شناسایی شد: موافقان، مخالفان، و مخالفان محافظهکار. بررسی تجربۀ عاطفی مشارکتکنندگان حاکی است آنها عواطف متناقضی را تجربه کردند. در بررسی مواجهۀ شناختی مشارکتکنندگانمشخص شدموافقان تعطیلی حرم در برخورد با ناهماهنگی شناختی و تهدید هویت دیندارانهشان راهبردهایی را اتخاذ کردند که عمدتاً بر بازتعریف، بازتفسیر، گزینش، و برجستهسازی بعضی خوانشهای الهیاتی و فقهی در مقابل برخی دیگر از خوانشها و فهمها بود به طوری که بتوانند چالشهای فوق برای دینداریشان را حل و فصل و تعدیل کنند. اقلیت مخالفان، با تفسیری تقدیرگرایانه، حکومت و موافقان تعطیلی را به اصیل و صادق نبودن در ارادت به امام و محافظهکاری / مصلحتاندیشی سیاسی متهم میکردند. معدود مخالفان محافظهکار نیز به دلیل اهمیت و جهۀ جهانی و سیاسی حکومت شیعی، به رغم نارضایتی، این مصلحتاندیشی را درک میکردند. در نهایت، مواجهۀ عملی زائران با این ممنوعیت توصیف شده است.
Although the pilgrimage to holy places is a spiritual experience at the first glance, it is full of materialistic, embodied, and emotional components. With the outbreak of coronavirus in late 1398, to prevent the spread of the disease, holy places and mass rituals in most parts of the world, as well as Iran, were closed for an unknown period. This situation created an experience that was unprecedented in the collective memory of contemporary Iranians. These conditions severely questioned the boundaries of the sacred concept and the scope of the sacred agency. Considering that such an event and experience has not been studied in sociological studies of religion in Iran, the present study, relying on the phenomenological approach of material manifestations of religion, aimed to explore the experience of the pilgrims. In this article, in addition to presenting the typology of positions against the closure of the shrines, the emotional experience and cognitive exposure of pilgrims to this prohibition is described.
خلاصه ماشینی:
اگرچه مسئلهمندی یا حتی بحران در تفکر دینی سنتی پس از وقوع فجایع ، از پدیده های شناخته شده در تاریخ اندیشه های دینی است (محدثی گیلوایی، ١٣٩٩)، اما در ایران این وضعیت وقتی مسئله مندتر میشود که بدانیم از طرفی بارگاه های مقدس ، نقشی کلیدی در حیات اجتماعی دین داران شیعی داشته و دارند و در جامعه پذیری و بسط فرهنگ دینی پراهمیت هستند (رحمانی، ١٣٩٩)، و از سوی دیگر مردم در زمان هجوم این ویروس ، بیش از هر زمانی احساس نیاز به نیایش و توسل به مکان و شخص مقدس دارند، و درست در این زمان این مکان ها از دسترس خارج شد.
واقعیت های فوق پرسش های گوناگونی را برمیانگیزد، از جمله این که در جامعۀ ایران با چنین مشخصاتی، مردم چگونه محدودیت و منع دسترسی به اماکن مقدس (به طور خاص حرم امام رضا) را تجربه و احساس و تفسیر کردند؟ و چگونه با آن مواجه شدند؟ با توجه به پرسش های فوق ، هدف ما در این مقاله بررسی تجربۀ زائران مستمر از امر قدسی تجسدیافته در مکان مقدس در زمانی است که مکان مقدس به دلیل شیوع بلای طبیعی تهدیدکنندة بقا (کروناویروس ) برای مدتی نامعلوم رسما از دسترس خارج شده است .
روش پژوهش به منظور فهم عمیق تجربه ها و واکنش های عاطفی و شناختی زائران مستمر در دوران قطع دسترسی به مادیت زیارت (تعطیلی حرم امام رضا)، در این پژوهش رویکرد پدیدارشناسانۀ دین _______________________________________________________ 1 collectives of bodies 2 the body social 3 richly embodied effects 4 practice 5 prior 6 ideational 7 sensorium مادی و روش پدیدارشناسی توصیفی اتخاذ شد، با این تعریف که پدیدارشناسی، مطالعۀ پدیده ها به عنوان امری تجربه شده است (وان مانن ، ٢٠٠٧).