چکیده:
فقر و غنا از موضوعاتی است که همواره بحث های مختلفی پیرامون آن مطرح شده و هر کس بر اساس برداشت و دیدگاه خاص خود آن را مورد تجزیه و تحلیل قرارداده است.
فقر به معنای حاجت و نیاز و فقیر به معنای حاجتمند است. احتیاج را از آن جهت فقر گفتهاند که به منزله شکسته شدن ستون فقرات (فقار ظَهر) است. در مقابل، غنا به معنای کفایت و بینیازی است. در قرآن کریم ، فقر و غنا به دو گونه مطرح شده است: یک دسته از آیات به فقر مالی و مادی اشاره دارند و دسته دیگر آیاتی هستند که به معنایی فراتر از معانی مالی و مادی اشاره دارند. مولانا نیز در مثنوی ارزشمند خود به دو موضوع فقر و غنا اشاره کرده است. او استغنا را به دو شاخه استغنای حق و استغنای بنده تقسیم کرده و فقر را به شیوههای گوناگون ستوده است . مقصود مولانا از فقر، محتاج بودن به پروردگار و بینیاز بودن از خلق است؛ بنابراین فقر در این معنا فخر محسوب میشود به مصداق حدیث 'الفقرُ فخری'.
در این پژوهش سعی بر آن است که ضمن بر شمردن انواع فقر و غنا ، این دو موضوع (فقر و غنا) از منظر قرآن و احادیث نیز بررسی شده سپس ابیاتی از مثنوی که به این دو موضوع اشاره کرده اند برای روشن تر شدن بحث آورده شود.
خلاصه ماشینی:
فقر فخري از گزاف است و مجاز ني ، هزاران عز پنهان است و ناز (مولوي ،١٣٦٣،ج ١: ٢٣٥٧) درويشان نيز از روزي اي نزد خداوند بهره مند مي شوند که همانا بي نيازي قلبي و اعتماد برحق است که اين از ملک دو جهان برتر و گرامي تر است : کار درويشي وراي فهم توست سوي درويشي بمنگر سست سست زان که درويشان وراي ملک و مال روزي اي دارند ژرف از ذوالجلال (همان : ٢٣٥٢-٢٣٥٣) همچنين مولانا معتقد است که آدمي اگر مي خواهد از زندان دنيا رهايي يابد و خود را از سختي ها آسوده کند ، بايد بفهمد که در برابر حق تعالي فقير است و خود و هر آنچه در اختيارش است ، به خداوند تعلق دارد: آدمي در حبس دنيا زآن بود تا بود که افلاس او ظاهر شود مفلسي ابليس را يزدان ما هم منادي کرد در قرآن ما کودغاومفلس است وبدسخن هيچ با او شرکت و بازي مکن (همان ،ج ٢، ٦٥٥-٦٥٣) «مولانا فقر وجودي انسان را که نوعي فقر ذاتي محسوب مي شود به الف تعبير مي کند، زيرا الف هيچ نشان و علامتي ندارد و از جميع تعينات عريان است .