چکیده:
نوبنیادگرایان دینی همانند داعش تحت تاثیر عناصر مختلف داخلی مانند جنگهای داخلی و همچنین علل جهانی مثل تهاجم غرب به کشورهای اسلامی شکل گرفتند. داعش که با توجه به بحرانهای داخلی عراق، سوریه و برخی از عوامل منطقهای همچون سیاست دولت قطر و ترکیه و چالشهای بینالمللی شکل گرفت تا سال 2015 از قدرت بسیار زیادی برخوردار شد. اما از سال 2017 به حداقل به لحاظ جغرافیایی زوال یافت. در زوال داعش راهبردهای جمهوری اسلامی تاثیر گذار بود. ایران در ابعاد مختلف نظامی، منطقهای، بینالمللی، اجتماعی و فرهنگی تاثیرات خاصی در فروپاشی جغرافیایی داعش داشت. در این راستا میتوان به کمکهای مستشاری نظامی، ارایه اطلاعات نظامی به نیروهای عراقی و سوری و ایجاد و گسترش شبکههای اطلاعاتی و امنیتی در منطقه اشاره کرد. در راهبرد بینالمللی میتوان به بینالمللی کردن موضوع داعش و ایجاد داعش از سوی امریکا و ائتلاف استراتژیک با روسیه علیه داعش و از بعد منطقهای موضوعاتی همانند ائتلاف با کشورهای منطقهای از جمله ترکیه علیه داعش، خنثی سازی سیاست های عربستان در مورد داعش؛ وابستگی داعش به عربستان و ایجاد یک ائتلاف منطقهای علیه سایر کشورهای منطقهای از جمله عربستان، قطر و ... اشاره کرد.
The National Interest and Iran’s Military Strategy toward ISIS Abstract: Fundamentalists, like ISIS, emerged as a result of domestic factors such as civil war and global reasons as the intervention of western countries in Islamic countries. ISIS formed as a result of the crisis in Iraq and Syria, and regional factors such policies adopted by Turkey and Qatar found the strength in 2015. Since 2017 it has lost its territory. Iran’s strategies had an impact on ISIS decline. Iran has had a particular impact on the geographical decline of ISIS in various dimensions of military, regional, international, social and cultural affairs. Iran provided military intelligence to Iraqi and Syrian forces, and established intelligence and security networks in the region. In the international arena, Iran internationalized the ISIS issue, formed a coalition with Russia and Turkey against ISIS, and neutralized Saudi policies on ISIL. Key Words:Fundamentalism, ISIS, Post-ISIS, Iran, Security, Iraq
خلاصه ماشینی:
توجه به این نکته حایز اهمیت است که به دلیل ماهیت استراتژی نظامی، این قبیل راهبردها با خطمشی کشورهایی که سیاست تجدیدنظرطلبانه و تغییر وضع موجود را در دستور کار خود قرار دادهاند، سنخیت بیشتری دارد.
معنی این سخن آن است که اگر دولتی به میزان کافی مؤلفههای قدرتزا در خود داشته باشد و شرایط محیطی را مناسب تشخیص دهد (بدین معنی که نظام بینالمللی اجازه اتخاذ چنین راهبردی را بدهد) به احتمال فراوان استراتژی نظامی را انتخاب خواهد کرد.
رسیدن به این شناخت که آیا جهان در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و نیز در عرصههای داخلی و خارجی به هم متصل و یا منفصل میباشد، آیا فرایندهای جهانی مطابق الگوهای ژئوپلیتیکی (که میل عمومی آنها به واگرایی است) پیش میروند و یا در چارچوبهای ژئواکونومیکی (که گرایش اصلی آن همگرایی است) قابل تبیین هستند، اثر فراوانی در طرحریزی استراتژی نظامی دارد.
از دیگر عواملی که در عصر جهانی شدن میتوان بر آن تأکید داشت؛ فراملی شدن بسیاری از موضوعات و مقولات فرهنگی و سیاسی است که طبیعتاً این مسئله در تغییر رفتار و اهداف جنبشهای اسلامی، بسیار تأثیرگذار میباشد و به همین دلیل یکی از اصول اساسی نوبنیادگرایان، نگرش فراملی و بینالمللی به مسائل جهان است.
این دو دستاورد بزرگ برای جمهوری اسلامی طی یک دهه اخیر نشان داد کشوری که در حال شکلدهی به نظم خاورمیانه(غرب آسیا) است، ایران بوده و این به معنای پایان یافتن دوران امپراطوری غرب و آمریکا در این منطقه است.