چکیده:
ژولیا کریستوا، روانکاو و فیلسوف بلغاری، بر اساس نظریات پساساختارگرایانة خود، نظریة آلوده انگاری را
برای نخستین بار مطرح نمود. وی با توجه به مباحث روانکاوی و زبانشناسی بر این باور بود، آفریننده آثار
هنری با استفاده از زبان نشانه ها و نمادینی دنبال پاکی و برائت خود از آلودگی های محیط و جهان هستی
است و برای تطهیر خود و جوامع بشری آن دوره به ترسیم نقوشی از جمله، خورشید، آب، گاو، ایزد، قوچ
و دیگر نقوش اساطیری، پرداخته است. حال، پرسش بر آن است: در جام زرین حسنلو، آفرینشگر چه
نقوشی را ترسیم نموده است که جوامع بشری دورة خود را از آلودگی های پیرامونی و عالم هستی تطهیر
نماید؟ در نقوش ترسیم شده توسط آفرینشگر، نظریه آلودهانگاری ژولیا کریستوا مشهود و قابل درک
است؟ پژوهش حاضر، با بررسی و مطالعات کتابخانه ایی به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شده است.
نگارنده، برای دست یافتن به پاسخ پرسش های فوق و مذکور، با تکیه بر رویکرد آلوده انگاری ژولیا
کریستوا به این نتیجه میرسد، آفرینشگرجام زرین حسنلو، نقوشی را به تصویر کشیده است و برای این که
برائت و طهارت خود را از آلودگی ها و ساحت نشانه ایی در جهان هستی به مخاطبان و نسل های آینده
منتقل کند، از نقوش نمادینی و مقدس برخورداری جسته است.
خلاصه ماشینی:
کريستوا، آلوده انگاري را روند اجتناب و ترک کردن آن ٢٤ / فصلنامه تحقيقات جديد در علوم انساني سال سوم ، دوره چهارم ، شماره ٣١، زمستان ١٣٩٩ چيزي ميداند که آلوده محسوب ميشود، آفرينشگر مدام سعي بر آن دارد که از موارد آلوده پرهيز کند و خود را از آلودگيها برائت نمايد؛ اما بايد اذعان داشت که آلودگيها هيچ وقت به صورت کامل در آثار هنري و حتي عالم هستي از بين نميروند و رانده نميشوند؛ چرا که موارد آلوده ، مدام به نوعي حضور دارند و از اين رو جدال و تعارضي دائمي بين آفرينشگر و آلودگي موجود است .
خوانش نقوش جام زرين حسنلو در عصر آهن ماقبل تاريخ بر اساس نظريه آلوده انگاري ژوليا کريستوا / ٢٧ در اين نقوش به تصوير کشيده شده ، آفرينشگر، سعي بر آن دارد که يک تصويري پاک و به دور از هر چي آلودگي را براي عالم بشري بوجود بياورد؛ بنابراين ، نقوشي مانند مرگ ، نبرد، سياهي، ديو، ترس ، آزردگي، زدن ، خستگي و غيره جزو نقوشي هستند که در بخش زيادي از جام زرين تپۀ حسنلو به نمايش در آمده اند و آفرينشگر سعي بر آن دارد که آن ها را از جسم و روح خود و سوژهاي داستان بزدايد؛ همچنين تلاش ميکند که لابه لاي ترسيم اين آلودگيها، اضمحلال ماهيت و از هم پاشيدن ارزش هاي پسنديدة خود و قهرمان روايت را به عرصۀ نمايش درآورد.