چکیده:
توسل به گروههای نیابتی و جنگهای واسطه ای ریشه در رقابت ابرقدرتها در دوران جنگ سرد دارد. پس از فروپاشی نظام دوقطبی، بازیگران اصلی در غرب آسیا به طور فزاینده بجای برخورد مستقیم نظامی ترجیح داده اند از این گروهها استفاده کنند که خود عاملی اساسی در بازتعریف نظم منطقه ای بوده است.در همین راستا هدف این پژوهش فهم جایگاه گروه های نیابتی در راهبرد سیاست خارجی ایران است. سوال اصلی این است که:«علت اقبال و توجه جمهوری اسلامی ایران به گروههای نیابتی در خاورمیانه پس از فروپاشی نظام بین الملل دوقطبی چیست و این گروهها در راهبرد امنیت ملی ایران چه جایگاهی دارند»؟ فرضیه پژوهش از این قرار است که: «ایران با رهیافتی امنیت محور با هدف افزایش عمق استراتژیک و نیز با رهیافتی منفعت محور برای حل پارادوکس تنش زدایی در مناسبات بین المللی همزمان با حفظ آرمانها به دنبال حمایت از گروههای نیابتی در منطقه بوده و جایگاه این گروهها در راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی نهادینه کردن نوعی موازنه در برابر تهدیدات دشمنان در مناطق پیرامونی ایران است». براساس یافته های تحقیق، حمایت از گروههای همسو در منطقه براساس یک منطق استراتژیک و نوعی نبرد نامتقارن در مقابل توطئه های آمریکا برای دفاع از موجودیت و تامین امنیت ملی جمهوری اسلامی است که گاها این منطق استراتژیک همسو با تفکرات ایدئولوژیک قرار گرفته و به نوعی همدیگر را تکمیل و تقویت می کنند. چارچوب نظری پژوهش واقعگرایی نئوکلاسیک(نظریه موازنه تهدید) و روش پژوهش تاریخی - تحلیلی و ابزار گردآوری داده ها کتابخانه ای و اسنادی است.
The use of proxy groups and intermediary wars is rooted in the superpower competition during the Cold War. Since the collapse of the bipolar system, the main actors in West Asia have increasingly used these groups as a key factor in redefining the Middle East's regional order rather than direct military intervention to achieve national goals. The main question raised in this study is "what is the reason for the I. R. Iran's attention to proxy groups in the Middle East after the collapse of the bipolar international system and what role do these groups play in Iran's national security strategy?" In response should be stated that the place of proxy groups in Iranian foreign policy strategy has been to institutionalize some sort of balance against US threats in the peripheral areas. In other words, Iran's support for these aligned groups in the region is not aimed at exporting revolution, supporting liberation movements, and forming a Shiite crescent; rather, according to a strategic logic, it is a kind of asymmetric battle to defend the Islamic Republic's existence against American plots in West Asia. Although, Iran has attempted to use this capacity to shape a regional order based on its revolutionary-Islamic ideas for some time. Theoretical framework of research is "Neoclassical realism and the balance of threat theory", the research method is descriptive-analytical and data collection tool is library and documentary.
خلاصه ماشینی:
سـوال اصـلی ایـن اسـت کـه :«علـت اقبـال و توجـه جمهوری اسلامی ایران به گروه های نیابتی در خاورمیانه پـس از فروپاشـی نظـام بـین الملـل دوقطبـی چیست و این گروه ها در راهبرد امنیت ملی ایران چه جایگاهی دارند»؟ فرضـیه پـژوهش از ایـن قـرار است که : «ایران با رهیافتی امنیت محور با هدف افزایش عمق اسـتراتژیک و نیـز بـا رهیـافتی منفعـت محور برای حل پارادوکس تنش زدایی در مناسبات بین المللـی همزمـان بـا حفـظ آرمـان هـا بـه دنبـال حمایت از گروه های نیابتی در منطقه بوده و جایگاه این گروه ها در راهبرد سیاست خارجی جمهـوری اسلامی نهادینه کردن نوعی موازنه در برابر تهدیدات دشمنان در مناطق پیرامونی ایران است ».
سـؤال اصـلی کـه در ایـن پـژوهش مطرح می شود این است که :« علت اقبال و توجه جمهوری اسلامی ایران بـه گـروه هـای نیابتی در خاورمیانه پس از فروپاشی نظام دوقطبی چه بوده و این گروه ها در امنیت ملـی ایران و معادلات قدرت منطقه غرب آسیا چه اثری داشته انـد؟» فرضـیه پـژوهش از ایـن قرار است که : «ایران با رهیافتی امنیت محور با هدف افزایش عمق اسـتراتژیک و نیـز بـا رهیافتی منفعت محور برای حل پارادوکس تنش زدایی در مناسبات بین المللی همزمان بـا حفظ آرمان ها به دنبال حمایت از گروه های نیابتی در منطقه بوده و جایگاه این گـروه هـا در راهبرد سیاست خارجی ایران نهادینه کردن نوعی موازنه در برابـر تهدیـدات دشـمنان در مناطق پیرامونی جمهوری اسلامی ایران است ».