چکیده:
در این مقاله، به بررسی لحنها و ابزارهای ایجاد لحن در شاهنامه پرداختهایم. این لحنها در زمانها و شرایط و مکانهای مختلف و در مواجهه با مخاطبهای مختلف و در جایگاههای مختلف، متمایز هستند. در این بررسی، به انواع لحنها رسیدیم؛ معمولا دو لحن، همزمان با هم به کار رفته و گاهی نیز به بیش از دو لحن در یک گفتار برمیخوریم. گاهی گفتارِ یک شخصیت، با اینکه طولانی بود، تا آخر، تنها با یک یا دو لحن همراه بود. گاهی نیز گفتاری کوتاه بود ولی لحن تغییر میکرد؛ مثلا ابتدای گفتار، پرخاشگرانه بود ولی در ادامه، مهربانانه سخن میگفت و همین تغییرات بیشمار لحنها و انواع گوناگون آن در شاهنامه، سبب میشود که طولانی بودن ابیاتِ این شاهکار عظیم، ملالآور نشود و با هنر فردوسی، حتی گاهی مخاطب آن چنان تحت تاثیر لحن گفتار، قرار بگیرد که ناخودآگاه حالت چهره و نوع خواندنش تغییر کرده و با آن شخصیت همذات پنداری کند.
In this paper, we examine the tone and tools of creating tone in the Shahnameh. These are distinct in various times, situations and places and in the face of different audiences and in different positions. In this review, we got into a variety of tone, usually two-tone, at the same time used together, and sometimes we are more than two tone in a speech. Sometimes a character, although it was long, was accompanied with only one or two tune. Sometimes the speech was short, but the tone changed, for example, the beginning of speech was aggressive, but in the continuation, he spoke, and the countless variations of the tone and its various types in the Shahnameh, caused that the long-being of this great feat would not be, and with the art of Ferdowsi, even sometimes the audience This is so influenced by the speech tone, which unconsciously changes the face mode and the type of reading, and with that character is also a essence.
خلاصه ماشینی:
گاهي نيز گفتاري کوتاه بود ولي لحن تغيير ميکرد؛ مثلا ابتداي گفتار، پرخاشگرانه بود ولي در ادامه ، مهربانانه سخن ميگفت و همين تغييرات بيشمار لحن ها و انواع گوناگون آن در شاهنامه ، سبب ميشود که طولاني بودن ابيات اين شاهکار عظيم ، ملال آور نشود و با هنر فردوسي، حتي گاهي مخاطب آن چنان تحت تاثير لحن گفتار، قرار بگيرد که ناخودآگاه حالت چهره و نوع خواندنش تغيير کرده و با آن شخصيت هم ذات پنداري کند.
در دومين بيت ، دو کلمۀ «پر و فر» که در جايگاه مهم قافيه هستند، مشدد خوانده ميشوند و تاکيد و قاطعيت سيمرغ را بر حمايتش ، بر پر خود که خاصيت جادويي دارد و بر فر که نماد بزرگي سيمرغ است و دلگرمي دهنده به زال است ، نمايش ميدهند: گرت هيچ سختي بروي آورند گر از نيک و بد گفت وگوي آورند بـر آتش برافگن يـکي پـر من ببـيني هــم انــدر زمـان فــر من (ج ١، ص ١٧٢، بيت ١٤٠-١٤١) موسيقي دروني (واج آرايي، کوتاهي و بلندي هجاها، جناس و تکرار) مثلا در گفتار کاوس با گودرز وقتي گودرز پيام رستم را (که طلب نوشدارو براي سهراب بود)، به او رساند، کاوس با لحني ترسيده و کينه جويانه اينگونه سخن ميگويد: بـدو گفــت کاوس : کز پيلتـن که را بيشتر آب ازين انجمن ؟ شــود پشــت رسـتم بـنيروترا هــلاک آورد بيگـمان مرمرا اگر يک زمان زو به من بد رسد نسازيــم پاداش او جـز به بد (ج ٢، ص ١٩١، بيت ٩٣٦-٩٣٨) يکي از ابزار ايجاد لحن که تکرار است ، در دومين و سومين بيت قابل توجه است .