چکیده:
رویکردهای نوین شهرسازی از جمله » برنامه ریزی اجتماعی «و» برنامه ریزی غیر اقلیدسی «در کنار جدیدترین تئوریهای ارائه شده از جمله» تئوری انتقادی»، «تئوری پدیدار شناسی»، «تئوری اخلاقی» و» تئوری توسعه پایدار» همگی موید ضرورت نگرشی نوین به جهان هستی، انسانها، محیط و بالمآل معماری و شهرسازی هستند. علیرغم تفاوتهایی در اصول و روشها، میتوان توجه به مواردی چون اصول اخلاقی در مقابل منافع، اجتماع در مقابل فرد و کیفیت در مقابل کمیت را از اصول مشترک کلیه دیدگاههای فوق دانست. لذا به نظر میرسد که تحقق توسعه پایدار محلات و شهر، مستلزم چرخشی بنیادین در محتوا و رویه شهرسازی معاصر باشد. مقاله حاضر در پی بررسی و تحلیل اصول و مفاهیم توسعه پایدار شهری از منظری پدیدار شناختی است. از این رو با تکیه بر روشی توصیفی/ تحلیلی و با استفاده از تکنیک» مطالعات کتابخانها ی «، اصول پایها ی توسعه پایدار در بستر مفاهیم پایهای پدیدارشناسی چون » بازگشت به خود اشیاء»، «سکنی گزینی»، «فضای زیسته»، «حس مکان»، «معنی «و... مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از مهمترین نتایج این مطالعه میتوان به ضرورت توجه به حیات انسانی به عنوان شبکهای تودرتو، ظریف و پیچیده از ارتباطهای واقعی و سمبولیک و شناخت این شبکه روابط با تکیه بر پارادایمهای تحقیق کمّی و کیفی، اجتناب از تلقی» فضا «به عنوان یک فضای صرفا هندسی، مقاومت در مقابل بهینه سازی و توجه به مطلوبیت، انسانیت و اداره پذیری اندازههای کوچک و در عین حال متمرکز به جای رشد لجام گسیخته، ارتقاء شیوههای» تصمیم سازی «در سطوح گوناگون برنامه ریزی از طریق توجه به روابط انسان و محیط به شیوهها ی دیالکتیکی و مشروعیت بخشیدن به حضور و مشارکت مردم در طرحهای شهری اشاره نمود.
In spite of the improvements of methods, equipment, techniques and urban planning and designing processes in the 20th century, contemporary urban planning in the beginning of the 21st century is facing new challenges. This is because of the wide range of issues to be solved in one side and the need of radical changes in the ways of observing and facing these issues from the other side. New urban planning approaches, like “community planning” and “non-Euclidian mode of planning” besides most recent theories such as “critical theory” , “phenomenology”, “ethical theory” and “sustainable development” all show the importance and the need of a new attitude towards the world, human beings, environments and ultimately architecture and urban planning. In spite of the differences in principles and methods, issues such as morals versus the profits, community versus individuality and quality versus quantity, are the common principles among all the aforesaid theories. Therefore, it seems that achievement of sustainable development of cities acquires a change in content and procedure in contemporary urban planning. This paper tries to analyze the principles and concepts of urban sustainable development from viewpoint of a phenomenological approach. Therefore by applying adescriptive/analytic method, and with the use of “library studies” the basic principles of sustainable development are studied by the basic phenomenological principles such as “return to the things themselves”, “dwelling”, “lived space”, “sense of place”, “meaning” and so on. One of the most important results of this study can be the need and importance of paying attention to human existence/life as a labyrinth, elegant and complicated network of real and symbolic relations and knowing this relation network by: leaning toward qualitative and quantitative paradigms, avoiding using space only as geometrical space, resisting against optimization, considering desirability, humanity and control of small and concentrated cities instead of sprawl growth, improving “decision making” methods in different levels of urban planning by considering human and environment in dialectic manner and legitimacy of people participation in preparing and implementation of urban plans. According to these explanations, achievement of many principles of sustainable urban development such as making neighborhoods that encourage public life, applying native patterns consistent with climate, considering a rational limit of population and building density, designing based on pedestrian and public transportation, improvement of community relationships and avoiding making social ghettos would be possible only if there is a qualitative and in-depth recognition of the environment.
خلاصه ماشینی:
دکترپروین پرتوی اصول ومفاهیم توسعه شهری پایدارازدیدگاهی پدیدارشناختی چکیده رویکردهای نوین شهرسازی از جمله «برنامه ریزی اجتماعی»[١] و «برنامه ریزی غیراقلیدسی »[٢] در کنار جدیدترین تئوری های ارائه شده ازجمله «تئوری انتقادی»[٣]،«تئوری پدیدارشناسی»[٤]،«تئوری اخلاقی»[٥] و«تئوری توسعه پایدار»[٦] همگی مؤید ضرورت نگرشی نوین به جهان هستی، انسان ها، محیط وبالمآل معماری وشهرسازی هستند.
ازمهمترین نتایج این مطالعه میتوان به ضرورت توجه به حیات انسانی به عنوان شبکه ای تودرتو،ظریف و پیچیده ازارتباط های واقعی وسمبولیک وشناخت این شبکه روابط باتکیه برپارادایم های تحقیق کّمی وکیفی ، ااججتتننااب اازز تتللققی ««ففضضاا»» ببه ععننوواان ییک ففضضاای صصررففااًً ههننددسسی ،، ممققااووممت ددرر ممققااببل ببههییننه ه سسااززی وو تتووججه ببه ممططللووببییت ،، انسانیت واداره پذیری اندازه های کوچک ودرعین حال متمرکزبه جای رشدلجام گسیخته ،ارتقاءشیوه های«تصمیم سازی »درسطوح گوناگون برنامه ریزی ازطریق توجه به روابط انسان ومحیط به شیوه ای دیالکتیکی ومشروعیت بخشیدن به حضورومشارکت مردم درطرح های شهری اشاره نمود.
دراین نوشتارتلاش شده است که بااین نگرش برخی ازمفاهیم توسعه پایدارشهری ازجمله توجه به اصول اخلاقی ، مشارکت وتعامل اجتماعی، ارتقاء کیفی شیوه های زیست انسان ها وحفاظت از منابع طبیعی وفرهنگی موردبحث وبررسی قرارگیرد.
به نظرمیرسدکه سه عامل اصلی زیرموجداین تغییرات گسترده درزندگی روزمره ماشده باشد: -تعلقات فردگرایانه درمقابل وابستگیهای اجتماعی به مکان ؛ -زندگی شهری درمقابل زندگی درطبیعت ؛ -تکیه برمحیط الکترونیک درمقابل تماس مستقیم باطبیعت ؛ نتیجۀجریان فوق ،مشکل شدن حفظ وگسترش ارتباط های سودمندبامردم ،بامکان وبامحیط بوده است ودرنهایت تغییری اساسی درهستی انسان به وجود آمده است .
٣. ارتقاءتصمیم سازی درسطوح گوناگون برنامه ریزی وطراحی ازطریق توجه به روابط انسان ومحیط به شیوه ای دیالکتیکی ومشروعیت بخشیدن به حضورومشارکت مردم درطرح های شهری جهت ارتقاءحس اجتماعی وتعلق به محیط ونیل به توسعۀدرون زا.