چکیده:
شرایط پیچیدۀ رقابت و سیطرۀ نیروهای دانشی بر عرصۀ کسبوکار، چالش عمدهای را برای رهبران سازمانهای امروزی بهوجود آورده است. در چنین شرایطی بهرهگیری از سبکهای مناسب رهبری جهت تأثیرگذاری بر آمادگی کارکنان برای تغییر و همچنین تلاش برای ارتقای فرهنگ یادگیری در سازمان راهحل مناسبی قلمداد شده است. دراینمیان، توانائیهای فردی کارکنان و بهویژه توانایی آنها برای درک نیاز و پذیرش ضرورت تغییر که در قالب هوش هیجانی تبلور مییابد، میتواند بر شدت تأثیرگذاری دو عامل فوق بیفزاید. ازاینمنظر، تحقیق حاضر در نظر دارد تا تأثیر سبکهای رهبری بر آمادگی کارکنان برای تغییر را با بهرهگیری از دو متغیر میانجی: هوش هیجانی و فرهنگ یادگیری سازمانی مورد واکاوی قرار دهد. پژوهش حاضر از لحاظ هدفِ تحقیق، کاربردی و بر حسب شیوۀ گردآوردی دادهها، توصیفی از شاخۀ پیمایشی است. جامعۀ آماری پژوهش شامل کلیۀ کارکنان شاغل در سازمان موردمطالعه ( 320 نفر) است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران برای جامعۀ محدود به تعداد 175 نفر محاسبه شد. روش نمونهگیری، تصادفی طبقهای بوده و پایایی پرسشنامه با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ تعیین شد. تجزیهوتحلیل دادهها نیز با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری با کاربرد نرمافزار لیزرل انجام گرفت. نتایج حاکی از آن است که سبک رهبری هم بهصورت مستقیم و هم از طریق متغیرهای میانجی هوش هیجانی و فرهنگ یادگیری سازمانی بر آمادگی کارکنان برای تغییر در جامعۀ هدف تأثیرگذار بوده است.
The complex competitive condition and the dominance of knowledge forces on business arena have created a number of major challenge for the leaders of today's organizations. In such circumstances, applying appropriate leadership styles in order to influence the staff readiness for change as well as efforts to promote organizational learning culture is a proper solution. The ability of individual employees and especially their ability to understand and accept the need for change which is expressed in terms of emotional intelligence can greatly increase the intensity of the effect of the above two factors. From these perspective, the current study attempts to investigate the impact of leadership styles on staff readiness for change through the mediator variables of emotional intelligence and organizational learning culture. This study is an applied one in terms of purpose and it is a descriptive survey in terms of data gathering method. The statistical population of the study consists of all employees of the studied organization (320). The sample size were calculated as 175 people according to Cochran formula. Sampling method was stratified random and reliability of the questionnaire was determined using Cronbach alpha formula. Data analysis was performed using structural equation modeling and LISREL software. The findings indicate that leadership style has an effect on the employee readiness for change in the target population both directly and indirectly through the mediator variables of emotional intelligence and organizational learning culture.
خلاصه ماشینی:
ازاين منظر، تحقيق حاضر در نظر دارد تا تأثير سبک هاي رهبري بر آمادگي کارکنان براي تغيير را با بهره گيري از دو متغير ميانجي: هوش هيجاني و فرهنگ يادگيري سازماني مورد واکاوي قرار دهد.
مؤلفه هاي گولمن براي تبيين هوش هيجاني مديريت آگاهي توانايي کنترل يا تغيير مسير: توانايي تشخيص و درک : - تمناها و حالات روحي مخرب ، - حالات روحي - تأمل در داوري - احساسات ، خود - تفکر قبل از اقدام - عواطـف و انگيـزه هـاي خـود و تـأثير آن برديگران - مهارت در مـديريت روابـط و ايجـاد - توانايي درک حالات عاطفي ديگران شبکه ها - مهارت رفتار با ديگران بر اساس واکنش هاي عاطفي ديگران اجتماعي - توانايي در يافتن زمينه هاي مشترک و ايجاد رابطۀ نزديک 1 فرهنگ يادگيري سازماني امروزه اهميت يادگيري در سازمان ها بر کسي پوشيده نيست و باتوجـه بـه اينکـه نيازهـاي بـازار دائما در حال تغيير اسـت سـازمان هـا مـيبايسـت از يـادگيري سـازماني بـه عنـوان يـک ابـزار بـراي رويارويي با محيط پوياي امروز بهره ببرند.
مدل مفهومي پژوهش 179 فرضيه هاي تحقيق باتوجه به پيشينۀ تحقيق و همچنين مدل مفهـومي ارائـه شـده ، فرضـيه هـاي زيـر در نظـر گرفتـه ميشود: فرضيۀ اصلي: رفتار رهبر به صـورت مسـتقيم و از طريـق متغيرهـاي ميـانجي فرهنـگ يـادگيري سازماني و هوش هيجاني به طور غيرمستقيم بر آمادگي کارکنان براي تغيير تأثيرگذار است .
“Transformational leadership influence on organizational performance through organizational learning and innovation”, Journal of Business Research, 65: 1040–1050.