چکیده:
باید اذعان کردکه امروزه، قدرت مانند هواپیمایی است که می تواند در هر سرزمینی فرود آید به شرطی که امکانات و بستر سازی مناسبی برای فرود آماده و مهیا شده باشد. چین با فهم این مسئله و بستر سازی مناسب از دهه های پیش، فرود هواپیمای قدرت در سرزمین خود را پیش بینی کرده و آنچه امروزه در ادبیات روابط بین الملل تحت عنوان « انتقال قدرت از اتلانتیک به آسیا پاسیفک » مطرح شده است را می توان شاهدی بر این مدعا دانست . اما باید توجه داشت مسئله ای اساسی که باید هواپیمای قدرت چین را به جلو ببرد، مسئله انرژی و چگونگی تامین ثبات و امنیت این حوزه است. چراکه بروز هرگونه نوسانی در این حوزه، علاوه بر اینکه باعث سر باز کردن شکاف های متراکم موجود در جامعه داخلی چین می شود و رابطه نظام اجتماعی و سیاسی را از تعادل خارج میکند، در همان حال می تواند فراز و فرودهایی را برای قدرت چین و جایگاه کنونی این کشور به عنوان یک قدرت بزرگ فراهم آورد و نظم بین المللی مستقر را نیز متاثر سازد. این مقاله تلاش دارد تا جایگاه خلیج فارس و انرژی آن را در ادوار مختلف تکامل نگاه چین به امنیت انرژی مورد بحث و بررسی قرار دهد.
Nowadays, it seems power is the airplane that can descends in all lands for which infrastructures and facilities have been provided. Understanding this feature of power and providing appropriate infrastructures from earlier decades, China has anticipated the landing of power’s airplane in its territory. In the literature of International Relations what is called ‘the power shift from the Atlantic to the Asia-Pacific’ can be an evidence for this claim. However, the crucial issue which must fuel china power’s airplane is the energy supplies and how to provide the stability and security of energy. Any fluctuation in the field of energy could enflame the problems accumulated inside Chinese society and destabilize the relationship between societal and political systems. It could challenge the china power and its status as a great power and affect actual international order as well. This article attempts to study the effect of Persian Gulf region as energy supplier on China energy security in several periods and the evolution of Chinese view about the Persian Gulf region.
خلاصه ماشینی:
٣-١- برونگرايي و نگاه همکاريگرايانه به امنيت انرژي از سال ١٩٩٣ همانگونه که بيان شد، گام نهادن چين در مسير رشد و توسعه اقتصادي، تمرکز ويژه اين کشور بر توسعه صنايع سنگين ، رشد شهرنشيني و همچنين ايجاد و گسترش ملاحظات جديد در حوزه امنيت ملي چين ، کاهش توليد نفت داخلي و گسترش شکاف ميان عرضه و تقاضاي نفت داخلي و نهايتا تبديل چين به يک کشور واردکننده نفت در سال ١٩٩٣، باعث شد تا موضوع امنيت انرژي به خصوص در قالب گسترش همکاريها و روابط مبتني بر انرژي با مناطق و کشورهاي برخوردار از اين منابع که عمدتا در غرب آسيا و خليج فارس بودند نيز بيش از گذشته براي چين و تصميم سازان اين کشور واجد اهميت راهبردي شود.
با اهميت يافتن 1 Medium and Long-Term Energy Development Program from 2004 to 2020 بيش از پيش امنيت انرژي و ضرورت تامين آن در شکل هاي مختلف ، دهمين برنامه پنج ساله توسعه (٢٠٠١ تا ٢٠٠٥) نيز به کرات برضرورت متنوع سازي منابع عرضه نفت ، ساخت ذخاير استراتژيک و اجراي سياست "حرکت به سمت جهان خارج " تاکيد مينمود.
البته اين نکته را هم بايد بيان داشت که تمرکز اصلي سياست هاي دنگ شيائوپنگ در اين دوره بيشتر بر منطقه آسيا ـ پاسفيک و گسترش ثبات در روابط با همسايگان و همچنين تلاش براي کسب دستاوردهاي اقتصادي متمرکز بود و همين مسئله هم باعث شد تا خاورميانه و خليج فارس هم تا حدودي در حاشيه سياست هاي چين در اين دوره قرار گيرد که البته رشد تدريجي اقتصادي چين و تبديل اين کشور به يک وارد کننده نفت در سال ١٩٩٣ مجددا منطقه خاورميانه و خليج فارس را واجد جايگاهي اساسي در رفتار سياست خارجي و انرژي چين نمود(٢٠٠٨١٤,Huwaidin).