چکیده:
توصیفشناسی، دانشی است که به بررسی چیستی توصیف میپرازد، ادبیات را از منظر توصیف میبیند؛ میکوشد که گونههای مختلف توصیف را برپایه متون ادبی کشف کند و با ایجاد چهارچوبی جامع و ساختارمند، دستگاهی را ارائه نماید که بتوان انواع متن را از دیدگاه توصیفشناسی نقد کرد. پژوهش پیش رو قصد دارد که براساس نظریه توصیفشناسی و با تکیه بر نمونههایی از نفثهالمصدور شهابالدین محمد خرندزی زیدری نسوی، ضمن تعریف دوباره به گونهشناسیِ آن بپردازد. گونهشناسی به عنوان یک مدل یا الگوی بوطیقایی به عرضه یک چهارچوب مفهومی و نظری میپردازد؛ در عین حال به عنوان یک ابزار انتقادی، کاربردی کاوشگرانه دارد و امکان تحلیل ادبی را از یک متن فراهم میآورد. در این راستا، نفثهالمصدور از ظرفیت کافی به عنوان بستری برای تکمیل این نظریه برخوردار است؛ زیرا دارای تنوع چشمگیر و مطلوبی است و نگاه ویژهای به توصیف و کاربرد آن در متن داشتهاست. نگارنده بر آن است که بسیاری از زیباییها و ویژگیهای متن ادبی از خلال بررسی شگردها و شیوهها و ریزهکاریهای کاربرد توصیف امکانپذیر است. این پژوهش، تحلیلی توصیفشناسانه از متن نیست بلکه مقدمهای بر این کار است و دستگاهی را معرفی مینماید که بتوان پژوهشهای توصیفشناسانه را با استفاده از آن صورت داد.
Descriptology is the knowledge that examines what is descriptive, looks at literature from a descriptive perspective, tries to discover different types of descriptions based on literary texts, and provides a device that can critically critique text types by creating a comprehensive and structured framework. The present study intends to base its description on its typology based on Descriptology theory and based on examples from Nafsat ol-masdoor. As a primitive model or paradigm, typology transcends a conceptual and theoretical framework, while being a critical tool, it has exploratory application and enables the literary analysis of a text. In this regard, Nafsat ol-Masudar has the capacity to serve as a basis for the completion of this theory, as it has a remarkable variety of views and has a particular view of its description and application in the text. The author argues that many of the beauties and characteristics of literary text are possible through the examination of the techniques, methods, and details of the description used. This is not a descriptological analytic research of the text but an introduction to it and introduces a device that can be used for descriptological research.
خلاصه ماشینی:
توصیف و انواع آن بر پایه نظریه توصیف شناسی با تکیه بر نفثه المصدور شهاب الدین محمد خرندزی زیدری نسوی احمد احمدی شیخلر ١* تاریخ دریافت : ١٣٩٨/٦/٢٧ تاریخ پذیرش : ١٣٩٩/٤/٢٦ چکیده توصیف شناسی، دانشی است که به بررسی چیستی توصیف میپرازد، ادبیات را از منظر توصیف میبینـد؛ میکوشد که گونه های مختلف توصیف را برپایه متون ادبی کشـف کنـد و بـا ایجـاد چهـارچوبی جـامع و ساختارمند، دستگاهی را ارائه نماید که بتوان انواع متن را از دیدگاه توصـیف شناسـی نقـد کـرد.
همچنین راجع به بار معنایی واژگان که در این پژوهش تحت عنوان توصیف های پنهان مـورد بحـث واقع شده اند اظهار نظر میکند (همان : ١٥) و مهم تر اینکه بخشی از اثـر خـود را بـه موضـوع توصـیف (وحدت خصایص و صفات ، خصایص با ممیزات ) اختصاص داده است (همـان : ١٧٧).
١-١- پرسش های تحقیق پرسش نخستی که با توجه به تعاریف و برداشت های فوق قابل طـرح اسـت ایـن اسـت کـه : اگـر توصیف بازنمود چیزها و شخصیت هاست و اگر اسم ها صرفاً به دلیل آنکه موجودهایی جـان دار یـا بیجان را مشخص میکنند و حتی فعـل هـا، چـون چگـونگی روی دادن کـنش را دقیقـاً نشـان میدهند، توصیفی هستند، آیا میتوان بر آن بود که توصیف ، متوقف کننده زنجیره روایـت اسـت ؟ پرسش دیگر اینکه اگر توصیف نمود بیزمانی متن است و زمان متن را متوقف مـیکنـد تـا آن را درُ بعد مکان گسترش دهد یاُ بعد مکانی و موقعیتی متن را ایجاد کنـد (١٣٣ :١٩٨٢ ,Genette)، در مواردی هم که توصیف و روایت یا عناصر مربوط به آنها در هم میآمیزند یا همـراه مـیشـوند، صادق است ؟ به عنوان مثال ، «پیمودن راه » در عبارت زیر بازنمود کردار راوی است ؛ امـا «ترسـان و هراسان »، بازنمود حال راوی، «ده دوازده روزه » بازنمود مسافت راه و «قطـع الکواکـب حنـدس الظلماء» بازنمود کیفیت پیمـودن راه توسـط راوی اسـت : «بـدین صـف ترسـان و هراسـان ، ده دوازده روزه راه را قطع الکواکب حندس الظلماء قطع میکردم » (خرندزی،١٣٧٠: ٦٩) بر پایه تعریفِ ژنت ، بازنمود نخست ، روایی و بازنمودهـای دیگرتوصـیفی هسـتند؛ امـا اگـر دو جمله ترکیب شوند دیگر نمیتوان بازنمودهای مبنی بر توصیف را متوقف کننده ، ایستا یا بیزمـان دانست .