چکیده:
پدیده تغییر اقلیم اثرات منفی زیادی را بر سیستمهای مختلف از جمله منابع آب، محیط زیست، صنعت، بهداشت، کشاورزی و کلیه سیستمهایی که در کنش با سیستم اقلیم میباشند میگذارد در این میان سیستم منابع آب از اصلیترین آنها به شمار میرود که نقش اساسی در زندگی مردم در مناطق روستایی دارد. در این راستا هدف تحقیق حاضر ارزیابی میزان آگاهی کشاورزان نسبت به تغییر اقلیم در مناطق روستایی پیرامون دریاچه طشک و بختگان در استان فارس میباشد. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر، را تمامی 17 روستای تا شعاع 3 کیلومتری پیرامون دریاچه طشک و بختگان با 2522 خانوار که به فعالیت کشاورزی مشغول میباشند را تشکیل میدهد، که با استفاده از فرمول کوکران سطح خطای 5/0 درصد تعداد 333 خانوار به عنوان جامعه نمونه انتخاب گردید. برای تحقق اهداف مورد نظر، ضمن مطالعات اسنادی، طیف گستردهای از شاخصها در چارچوب مطالعات میدانی (تکمیل پرسشنامهها، فرمهای مشاهدات میدانی) مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای کندال، اسپیرمن و T تک نمونهای در نرم افزار SPSS استفاده گردیده است. یافتههای پژوهش مؤید آن است که، کشاورزان منطقه با میانگین 47/4 و سطح معناداری 000/0 دارای بیشترین آگاهی و شناخت نسبت به تغییر اقلیم در منطقه مورد مطالعه میباشند. نتایج آزمون ضریب همبستگی کندال نشان داد که بین میزان اثرات منفی تغییر اقلیم و طبقات فاصله روستاها از دریاچه طشک و بختگان با توجه به مقدار ضریب همبستگی کندال (060/0-) و سطح خطای کمتر از 01/0 درصد، رابطه منفی معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن نشان داد که بین میزان آگاهی کشاورزان از تغییر اقلیم و میزان استفاده از استراتژیهای سازگار با تغییر اقلیم باتوجه به ضریب همبستگی (197/0) و سطح خطای کمتر از 01/0 درصد رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
The phenomenon of climate change has many negative influences on the various systems including the water resources, environment, industry, health, agriculture and all systems interacting with the climate system. The water resources system is one of the most important of them, which plays a vital role in the people's lives in rural areas. The purpose of this study was to assess the farmers' awareness of the climate change in the rural areas around the Tashk and Bakhtegan Lake in Fars province. It was a descriptive-analytic research. The research population included all 17 villages within a 3 km radius of Tashk and Bakhtegan Lake with 2522 households who are engaged in the agricultural activities, 333 households were selected as sample population using Cochran formula with 0.5% error rate. In order to achieve these goals, in addition to documentary studies, a wide range of indicators was studied in the framework of field studies (the questionnaires and the field observation forms). The SPSS software was used for the data analysis. Findings indicated that the farmers with the mean of 4.47 and the significance value of 0.000 have the most awareness and knowledge about the climate change in the study area. Also the results of Kendall correlation coefficient test showed that there are a significant negative correlation between the negative effects of the climate change and the classes of distance of villages from Tashk and Bakhtegan Lake (-0.06) with the error less than 0.01%. Also, the results of the Spearman correlation coefficient test showed that there is a significant positive correlation between the farmers' awareness of the climate change and the use of adaptation strategies to climate change with respect to the correlation coefficient (0.197) and the error level less than 0.01%.
خلاصه ماشینی:
Yu, G & Shen ميباشد که برخي از مهم ترين آنها در دستور کار اين تحقيق قرار دارد و به شرح ذيل صـورت بنـدي شده اند: آيا کشاورزان نسبت به ابعاد تاب آوري تغيير اقليم آگاهي و شناخت دارند؟ آيا تغيير اقليم (تغييرپذيري اقليم ) داراي اثرات منفي در منطقه مي باشد؟ آيا بين ميزان آگاهي کشاورزان از تغيير اقليم و ميزان استفاده از استراتژيهاي سازگار بـا تغيير اقليم رابطه وجود دارد؟ فرضيات تحقيق - به نظر ميرسد کشاورزن منطقه نسبت به تغيير اقليم آگاهي داشته باشند.
نتايج اين پژوهش نشان داد که ، کشاورزان منطقه با ميانگين ٣/٧٠ و سطح معناداري ٠/٠٠٠ داراي بيشترين آگاهي و شناخت نسبت به تغيير اقليم ميباشند، همچنين نتـايج بيـانگر ايـن اسـت کـه ، ميزان اثرات منفي تغيير اقليم با ميانگين ٣/٧٩ و سطح معنـاداري ٠/٠٠٠ داراي بيشـترين تـاثير و عملکرد در تغيير اقليم منطقه مورد مطالعه ميباشند.
در اين راستا، با هدف بررسي ميزان اثرپذيري روستاهاي مورد مطالعه به تفکيک ميزان فاصله از درياچه طشک و بختگان در بعد اثرات منفي تغيير اقليم براي آزمون فرضيه تحقيق از آزمون ضريب همبستگي کندال (Kendalls) استفاده شد که نتـايج حاصـل از تجزيـه و تحليـل آزمـون فـوق در جدول شماره (٨) امده است .
نتايج حاصل از آزمون ضريب همبستگي کندال جهـت ارزيـابي اثـرات منفـي تغييـر اقلـيم بـر روستاهاي پيرامون درياچه در رابطه با فرضيه دوم پژوهش مبين اين واقعيت است ، که بين ميـزان اثرات منفي تغيير اقليم و طبقات فاصله روستاها از درياچه طشـک و بختگـان بـا توجـه بـه مقـدار ضريب همبستگي کندال (٠/٠٦٠-) و سطح خطاي کمتر از ٠/٠١ درصد، رابطـه منفـي معنـاداري وجود دارد.