چکیده:
هدف این مقاله، بررسی سبک زندگی دختران مجرد مستقل است. در این پژوهش، ابتدا سبک زندگی دختران مجرد با بهرهگیری از آرای نظریهپردازانی چون تورشتاین وبلن، جورج زیمل، ماکس وبر، آدلر و پیر بوردیو بررسی و سپس مطالعة تجربی با رویکرد تلفیقی انجام شده است. این پژوهش به دو روش کمی و کیفی صورت گرفته جامعة آماری آن، دختران 19ـ45سالة ساکن تهران هستند. دختران ساکن در پانسیونهای خصوصی ـ به علت یکسانی شرایط محل زندگی ـ با پرسشنامه و دخترانی که در آپارتمان و منازل شخصی زندگی میکردند؛ با بهرهگیری از نتایج مصاحبة حضوری، مطالعه و بررسی شدهاند. دلایل و زمینههای زندگی مستقل از خانوادة دختران مجرد به چهار دسته تقسیم شدهاند. دستة نخست دخترانیاند که به خواست و میل شخص خود ـ بدون هیچ اجبار خاصی ـ به زندگی مستقل روی آوردهاند. دستة دوم، دخترانی هستند که اوضاع نامناسب محیط خانوادگی و اجتماعی مانند اختلافات خانوادگی یا مخالفت خانواده و اجتماع اطراف با برخی خواستههایشان، آنان را به زندگی مستقل علاقهمند کرده است. دستة سوم، دخترانی را در بر میگیرد که به سبب کمبود امکان اشتغال در شهر محل زندگی خود، مهاجرت کرده و به زندگی مستقل روی آوردهاند. چهارمین دسته، از آن دخترانی است که اجبار اشتغال و خدمت در شهر دیگر از سوی سازمان دولتی، آنان را به این نوع زندگی وادار کرده است. در این مقاله، چند و چون سبک زندگی این دختران بررسی شده است.
The purpose of the present article is to consider the independent single girl’s life style. First, it has been considered the single girl’s life style utilizing the ideas of theorizers like Torstein Veblen, George Zimel, Max Weber, Adler and Pierre Bourdieu and then it has been done an experimental study through a mixed approach. This research was done via quantitative and qualitative methods. The statistic sample of research is included the girls between 19-45 and resident in Tehran. The inhabitants in the private pensions were studied through the questionnaire and those living in apartments and personal houses were investigated via interview. The reasons and grounds of independent life of the single girls are divided into four branches: the first branch is related to the girls who have chosen this lifestyle without any special force. The second is tied to the girls who preferred to be independent due to inappropriate atmosphere of family and society such as: dispute among family members or the disagreement of family and society towards some of the wants of them. The third branch has to do with the girls who are independently migrated because of lack of job in their hometown. The last one is concerned with the girls who live independently thanks to the force of job in another city by a governmental organization. In this article, it has been considered the quality and quantity of the girls’ lifestyle.
خلاصه ماشینی:
در گام نخست ميخواهيم بدانيم اين دختران با چه انگيزه هايي خواهان مسـتقل شـدن از خانواده هستند و در زنـدگي روزمـرة خـود چـه سـبک زنـدگي را برگزيـده انـد؛ يعنـي آن جنبه هايي از سبک زندگي اين دختران که در اوضاع زندگي با خـانواده مـيتوانسـته تحـت تأثير خانواده و اطرافيان شکل بگيرد، حـال در شـرايط جديـد و مسـتقل از خـانواده بـه چـه شکلي صورت ميپذيرد؟ جنبه هاي مثبت و منفي اين گونه زندگي براي آنهـا چيسـت ؟ ايـن نوع از زندگي، چه محدوديت ها و فرصت هايي در اختيار اين دختران قرار ميدهد؟ پيشينۀ تجربي پژوهش پژوهش هايي در حيطۀ سبک زندگي جوانـان انجـام گرفتـه کـه از آن جملـه سـميه سـادات شفيعي (١٣٨٩) که در رسالۀ دکتري خود با عنوان «سياست هاي فرهنگي دولت و الگوهـاي سبک زندگي دختران » الگوهاي سبک زنـدگي دختـران را در ارتبـاط متقابـل بـا قـدرت و اعمال آن در چارچوب سياست هاي فرهنگي دولت مطالعه کرده و به دنبال بررسي اصول و مباني سياست فرهنگي دولت دربارة سبک زندگي دختران ، ارائۀ گونه شناسي از سبک هـاي زندگي دختران ، بررسي وجـود رابطـه ميـان الگوهـاي سـبک زنـدگي دختـران بـا سياسـت فرهنگي دولت در حوزة سـبک زنـدگي، شـناخت بـاور دختـران از سياسـت هـاي فرهنگـي دولت و بررسي رابطۀ ميان باور دختران از سياسـت هـاي فرهنگـي دولـت و انتخـاب سـبک زندگي آنان در زندگي روزمره است .