چکیده:
نقد اسطورهای رویکردی، میان رشتهای بر پایة انسانشناختی، روانشناسی، تاریخ ادیان و تاریخ تمدن است که به تأویل اثر و بنمایههای موجود در آن میپردازد. این مقاله با روش تحلیلی ـ تطبیقی و رویکرد نقد اسطورهای، به تفسیر و تحلیل نگارههای «شاهنامة شاملو» بر اساس الگوهای ساختارگرایانه نورتروپ فرای، پرداخته است. کمبود پژوهشهای اسطورهای در آثار هنری، ضرورت این تحقیق را نمایان میکند. بیشتر این تحقیقات در زمینة ادبیات و متون ادبی شاهنامه بوده و تا کنون پژوهشی با استفاده از نظریات فرای بر روی آثار هنری صورت نگرفته است. هدف این پژوهش، شناسایی نمادها و کهنالگوهای موجود در نگارههای شاهنامة شاملو و قرار دادن آن در نظریۀ میتوس فرای، بر اساس روش نقد اسطورهای است و از این میان، هشت نگارة مرتبط با جنگ بزرگ کیخسرو تحلیل شده است. نتایج بدست آمده نشان از آن دارد که در روایت جنگ بزرگ کیخسرو، بیشترین نزدیکی را در چرخة فصول با میتوس رمانس و کمدی و کمترین ارتباط را با گونة تراژدی و هزل دارد.
Criticism of approach myths is an interdisciplinary discipline based on anthropology, psychology, history of religions, and history of civilization that interprets the work and its themes. This article, with its analytical-comparative method and mythological critique approach, has interpreted and analyzed the drawings of "Shahnameh Shamloo" based on the structuralist patterns of Northrop Fry. The lack of mythological research in works of art highlights the need for this research. Most of this research is in the field of literature and literary texts of Shahnameh and so far no research has been done on works of art using Fry theories. The purpose of this study is to identify the symbols and archetypes in the drawings of Shahnameh Shamloo and place it in the theory of Mitus Fry, based on the method of mythological critique, and among these, eight drawings related to the great war of Kaykhosrow have been analyzed. The results show that in the narrative of the great war of Kaykhosrow, it has the closest relationship with mythos romance and comedy in the cycle of seasons and the least connection with the genre of tragedy and humor.
خلاصه ماشینی:
هدف اين پژوهش ، شناسايي نمادها و کهن الگوهاي موجود در نگاره هاي شاهنامۀ شاملو و قرار دادن آن در نظريۀ ميتوس فراي، بر اساس روش نقد اسطوره اي است و از اين ميان ، هشت نگارة مرتبط با جنگ بزرگ کيخسرو تحليل شده است .
» (حسينيراد١٣٩٢: ٤٣) از آنجا که تحليل اساطيري آثار ادبي با رويکردهاي متفاوتي انجام شده است و هر يک در عين استناد به يک مکتب يا روش معين ، هدف خاص خود را دنبال کرده اند، فراي با درک وجوه مشترک ميان آثار ادبي از ديدگاه اسطوره شناسي و پردازش قهرمان ، و ريشه يابي نقاط اشتراک ميان اين مفاهيم در بخش بزرگي از ادبيات جهان ، به اين نتيجه مي رسد که آثار ادبي و هنري فارغ از فرهنگ ، زبان و زماني که در آن متولد ميشوند همواره از يک الگوي کلي مشترک پيروي مي کنند.
روش پژوهش اين پژوهش که از لحاظ ماهيت بنيادي و به لحاظ هدف تحليلي ـ تطبيقي است ، سعي دارد تا با نقد اسطوره اي (با گرايش ميتوس )، به تفسير جنگ بزرگ کيخسرو، و پس از آن با توجه به تصويرها و کهن الگوي موجود در نمونه هاي ذکر شده در پژوهش ، به تحليل و تفسير نگاره ها بر اساس نظريۀ فصول چهارگانۀ فراي پرداخته شود.
آنچه اين پژوهش را از ساير پژوهش ها متمايز ميکند آن است که تاکنون پژوهشي از منظر تحليل اسطوره اي با تکيه بر کهن الگوي جنگ بزرگ بر اساس نظريۀ چرخۀ فصول فراي روي نگاره هاي شاهنامه صورت نگرفته است .