چکیده:
اشتیاق تحصیلی متغیری است که به عنوان مهمترین عامل یادگیری تلقی میشود. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش آموزش کلاس معکوس وروش سخنرانی براشتیاق تحصیلی دانشجومعلمان دختر دانشگاه فرهنگیان است. روش بررسی: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی است. جامعه مورد مطالعه کلیه دانشجویان دختردانشگاه فرهنگیان استان آذربایجان شرقی درسال تحصیلی 1397-98است که تعدادآن ها549 نفرمی باشد. از جامعه مورد مطالعه تعداد 60نفر دانشجودر 2 گروه 30 نفره به روش نمونهگیری خوشهای یک مرحلهای انتخاب شدند. طرح تحقیق از نوع طرحهای آزمایشی است که قسمتی ازآن به صورت بین گروهی وقسمتی دیگردرون گروهی با پیشآزمون و پس آزمون میباشد که در آن متغیر مستقل بادوسطح روش آموزش کلاس معکوس وروش سخنرانی وجود دارد که مبنای گروهبندی دوگانه آزمایشی بوده است. یکی ازگروه هابا روش کلاس معکوس وگروه دیگربه روش سخنرانی آموزش دیدند. برای جمع آوری داده هااز پرسشنامه اشتیاق تحصیلی Fredricks وهمکاران استفاده شد. تحلیل دادههای این پژوهش بااستفاده از روش آمار توصیفی به ویژه شاخصهای مرکزی و پراکندگی، چگونگی توزیع و پراکندگی دادهها در گروههای مورد مطالعه انجام شد. همچنین به دلیل نبودن گروه کنترل برای آزمون فرضیههااز آزمون t وابسته وبرای انجام سئوالات پژوهشی ازتحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان دادکه روش کلاس معکوس نسبت به روش سخنرانی دربهبوداشتیاق تحصیلی دانشجویان اثربخش تراست زیراFمحاسبه شده درسطح (05/0>P) معناداراست. نتیجهگیری: باتوجه به یافتههای پژوهش حاضر، روش کلاس معکوس درمقایسه باروش سخنرانی درافزایش اشتیاق تحصیلی دانشجویان اثربخش تر بوده است.
Academic enthusiasm is a variable that is considered as the most important factor in learning. The aim of this study was to compare the effectiveness of reverse classroom teaching method and lecture method on academic motivation of female students and teachers of Farhangian University. Methods: The research method is quasi-experimental. The study population is all female students of Farhangian University of East Azerbaijan Province in the academic year 1397-98, whose number is 549 people. From the study population, 60 students in 2 groups of 30 were selected by one-stage cluster sampling. The research design is an experimental design, part of which is intergroup and the other part is a group with pre-test and post-test in which there is an independent variable in the level of reverse class teaching method and lecture method which is the basis of dual experimental grouping. One group was trained in the reverse class method and the other group was trained in the lecture method. Fredricks et al.'s academic motivation questionnaire was used to collect data. Data analysis of this study was performed using descriptive statistics method, especially central indicators and dispersion, how the data are distributed and dispersed in the study groups. Also, due to the lack of a control group, dependent t-test was used to test the hypotheses and multivariate analysis of covariance was used to conduct research questions. Results: The results showed that the inverse class method was more effective than the lecture method in improving students' academic enthusiasm because F calculated at the level (P <0.05) was significant. Conclusion: According to the findings of the present study, the inverse class method has been more effective in increasing students' academic motivation compared to lecturing.
خلاصه ماشینی:
يکي از اين مدل ها مدل (٢٠٠٤ ,Blumenfeld &Paris ) است که اشتياق تحصيلي را داراي سه بعد رفتاري (رفتارهاي مثبت ، پرداختن به تکاليف درسي، مشارکت در فعاليت هاي فوق برنامه درسي مدرسه که براي سازگاري رواني اجتماعي و پيشرفت دانش آموز مفيدند)، عاطفي (احساسات ، علايق ، ادراکات و نگرش هاي دانش آموز نسبت به مدرسه ) و شناختي (نيروگذاري روانشناختي دانش آموزان در امر يادگيري وکاربرد راهبردهاي خودتنظيمي توسط آن هاست ) ميداند.
سومين مدل ، مدل (١٩٩٢,Lamborn &Newmann, Wehlage ) است که در اين مدل اشتياق تحصيلي به عنوان سرمايه رواني دانش آموزان و تلاش مستقيم آن ها براي يادگيري و کسب مهارت ها و تمايل به ارتقاء سطح موفقيت ها تعريف کرده اند که ميتواند منجربه مشارکت مؤثر در فعاليت هاي مدرسه ، شرکت در فعاليت هاي کلاسي، سازگاري با فرهنگ مدرسه شود.
براساس مدل بلومنفيلد و پاريس که دراين پژوهش ازآن استفاده شده است ،اشتياق تحصيلي داراي سه مؤلفه است :اشتياق شناختي به انعطاف پذيري در حل مسئله ، ترجيح براي کار سخت ، مقابله مثبت در برابرشــکســت (٢٠١٠ ,Burrows) رويکرد خودتنظيمــــــي يادگيري و اســتفاده ازراهبــــــردهاي فراشـــناخت دلالت دارد (٢٠١١ ,Eccles &Wang, Willet ) که فراگيران با راهبردهاييمانند خلا صه کردن مطالب ، پيشخواني، سازماندهي و مرور مطالب ، يادگيري و موفقيت تحصيلي خود را ارتقا ميدهند و همين باعث ميشود که آن ها ازاشتياق تحصيلي بيشتري برخوردار شوند (٢٠١٨ ,Yousef Vand &Alavi ).