چکیده:
گفتمان پویایی شریعت اسلام وابسته به طرح شناخت ملاکات احکام به ویژه بیان آن در قرآن است . در
این میان بحث و بررسی شیوه طرح علل احکام به عنوان یکی از را ه های شناخت و کشف ملاکات احکا م
مطرح است، ملاکی که می تواند با دگرگونی موضوعات و تغییر در احوال و شرایط اجتماعی چگونگی
احکام را مشخص م یکند.
قرآن پژوهانی که در آیات فقهی کار کرده اند، یا به قواعد استنباط حکم در قرآن پرداخته اند کمتر
موضوع علل و شیوه طرح آن را در دستور پژوهش قرار داد ه اند. در این مقاله سعی شده که این شیوه قرآن در
ابعاد مختلف مورد توجه و بررسی قرار گیرد و خصوصیات هر کدام و چگونگی امکان کشف ملاک آن
ارائه گردد و در پایان نتیج هگیری از این شیوه انجام گیرد و معیاری برای کشف ملاک حکم به دست دهد.
The discourse of dynamism of Islamic shariah is dependent upon
presentation of knowing bases of precepts especially its expression
in the Quran. Investigation and survey of the method of presentation
of causes of precepts is considered as one way of knowledge and
discovery of bases of precepts – a basis which can characterize the
mode of precepts in case of appearance of change and
transformation in social conditions.
Quranic scholars who have dealt with juristic verses or rules of
discovering precepts in the Quran are less concerned with causes
and the method of their representation. The present essay attempts
to take such a Quranic method into consideration in various
dimensions, to present characteristics of each one and the mode of
discovering its basis, and finally to offer a criterion for discovering
bases of precepts
خلاصه ماشینی:
آيات ديگري شبيه به اين آيه وجود دارد کـه طهـارت و تزکيـه را علـت و نتيجـه رعايـت حکم معرفي مي کند، مانند آنچه در سوره نور، آيه ٢٨ درباره سـر زده وارد نشـدن بـه خانـه ديگران آمده اسـت ؛ يـا آنچـه در سـوره (بقـره : ٢٣٢) دربـاره جلـوگيري نکـردن از ازدواج همسران سابق خود آمده که مي گويد: «ذلکم أزکي لکم » در اين موارد، بـا اينکـه بـه طـور صريح در مقام تعليل نيست و نمي شود از آيه چنين چيزي برداشت کرد؛ اما مي توان بر اساس همين معيار و ملاک ، مواردي را از فرض حکم خارج کـرد کـه هرگـز تـأثيري در طهـارت قلب و پيشگيري از گناه ندارد - مانند کساني که در هر صورت حجاب را رعايت نمي کنند (اذا نهين لا ينتهين )١ (نک .
نبايد اين نکته را از ياد ببريم که ذکر وصفي خاص پس از بيان حکم بـي جهـت نيسـت و چون در آيه تعليل آمده است ، بايد آن را مبناي استنباط و تخريج حکـم قـرار داد، بـه همـين علت از آيه فهميده مي شود که علت تعيين شوهر به عنوان سرپرست - حتي در جـوامعي کـه مرد سالاري رايج است ، يا براي زن ارزشي قائل نيسـتند - توانمنـدي هـاي نـوعي مـردان در انجام کارها و پذيرش مسئوليت مالي خانه و اداره امور خانواده است ، بـدين روي اگـر ايـن دو خصوصيت در مرد نباشد، يعني قوت مالي و بـدني اداره امـور خانـه را نداشـته باشـد، يـا نتواند زندگي را اداره کند، جايي براي سرپرستي مرد باقي نمي ماند و به طور طبيعي مرد حق حاکميت و اعمال مديريت ندارد.