چکیده:
در نوشتار حاضر ابتدا این موضوع مورد بحث و بررسی قرار خواهدگرفت که چگونه میتوان موضوعات فلسفۀ سیاسی را در فلسفۀ ملّاصدرا به دست داد، و پس از آن به تعریف حکومت و امّت، دولت و جامعه، فرهنگ رفتاری و رابطۀ آن با یکدیگر بر اساس فلسفۀ صدرا پرداخته شده است. این پژوهش به دنبال اثبات این موضوع است که : نمیتوان فلسفهای را جامع دانست، مگر آنکه بتوان از ورای آن به سیاست، تاریخ، هنر، علم و... نگاه کرد. فلسفۀ صدرا دارای چنان قوّتی است که میتوان بر اساس آن تعریف حکومت، جامعه، فرهنگ رفتاری، تربیت سیاسی، حقوق، قوانین، قدرت، مرجعیّت، مشروعیّت، حقوق بشر، آزادی، برابری، عدالت و سایر موضوعات مطرح در فلسفۀ سیاست را از نو در جهان اسلام نشان داد.وقتی فیلسوف بزرگی همچون صدرا را دارای دستگاهی فلسفی بدانیم، نمیتوانیم وی را بدون فلسفۀ سیاسی بنگریم، حتّی اگر صدرا هیچ سخنی هم در سیاست نگفته باشد. با توجّه به سخنان بسیار زیاد وی در این موضوع، ما میتوانیم بر اساس فضای تفکّر و افقی که برای ما باز میکند به تفکّر سیاسی بپردازیم. در این فضا، تمامی اصولی که اساس فلسفۀ صدرا را تشکیل میدهند حضور دارند، در نتیجه بر اساس دستور زبان مفهومی این دستگاه که برگرفته از اصول راستین در حقیقت وجود میباشد، میتوان حقائقی را در خصوص سیاست و حکومت به دست داد. شکل و صورت حیاتی که فلسفۀ صدرا برای ما باز مینماید، صورتی از حیات است که در آن ارتباط حیات انسانی با تمامی عناصر تمدّن و فرهنگ اسلامی حفظ گردیده است.