چکیده:
روایت «سیندرلا» بارها و بارها در تحقیقات متعدد بررسی شده؛ اما از دیدگاه کارکرد روایی بر اساس تعامل بین نظامهای گفتمانی هوشمند و حسی ـ ادراکی و عاطفی کمتر بدان پرداخته شده است. این تحقیق با بهرهگیری از رویکرد نشانه ـ معناشناسی روایی به بررسی تعامل نظامهای گفتمانی در روایت «سیندرلا» اثر شارل پرو میپردازد و نشان میدهد فضای ارزشی این روایت بر اساس وضعیتی ساخته میشود که نه کاملا کنشی تجویزی و شناختمحور است و نه کاملا حسی ـ ادراکی و تنشمحور؛ بلکه چالش ارزشی بر مبنای تعامل این نظامها و چرخش بین شناخت و ادراک شکل میگیرد و درنهایت به تولید نظام هایپرآیکونیک (ابرشمایلی) منجر میشود. هدف از این پژوهش مطالعة چگونگی تعامل نظامهای گفتمانی کنشمحور، تنشمحور و شوشمحور در قصة «سیندرلا» و تاثیر این تعامل در شکلگیری ارزش از دیدگاه نشانه ـ معناشناسیبهمنظور دستیابی به روند تولید معنا و تبیین نظام هایپرآیکونیک بهدلیل ورود عنصر کفش و جانشینی مقطعی آن به جای سیندرلاست.
The narrative of Cinderella has been much investigated; however, it has not been analyzed from a narrative perspective based on the intelligent, sensory, and emotion discourse systems. This study aims to analyze the discursive system of Cinderella written by Charles Perrault based on the semio-semantic narrative approach. The results suggest that the value-base context of this narrative is neither thoroughly prescriptive, nor sensory and tensional, but that the value-base challenges occur through the interaction among such systems and the shift in understanding, which ultimately results in a hyper-iconic system. This study aims to investigate the interaction of the agent-based, tension-based, and state-based discursive systems in Cinderella, and figure out the impact of such an interaction on the emergence of the value from a semio-semantic perspective to understand the process of generating meaning and explain the hyper-iconic system due to the role of the shoe and its temporary substitution for Cinderella.
خلاصه ماشینی:
اين تحقيق با بهره گيري از رويکرد نشانه ـ معناشناسي روايي به بررسي تعامل نظام هاي گفتماني در روايت «سيندرلا» اثر شارل پرو ميپردازد و نشان مي دهد فضاي ارزشي اين روايت بر اساس وضعيتي ساخته ميشود که نه کاملا کنشي تجويزي و شناخت محور است و نه کاملا حسي ـ ادراکي و تنش محور؛ بلکه چالش ارزشي بر مبناي تعامل اين نظام ها و چرخش بين شناخت و ادراک شکل مي گيرد و درنهايت به توليد نظام هايپرآيکونيک (ابرشمايلي) منجر ميشود.
در اين مقاله ، با استفاده از رويکرد نشانه ـ معناشناسي روايي به تحليل داستان «سيندرلا» اثر شارل پرو خواهيم پرداخت تا به اين پرسش مهم پاسخ دهيم که چگونه کنش در مسير حرکت خود با مواجه شدن با عنصري هايپرآيکونيک ١٥ نظام گفتماني کنشي را به نظام شوشي تغيير ميدهد و سبب ميشود تا معنا و ارزش به فضايي تخيلي وابسته باشند.
آلژيرداس ژولين گرمس ١٩، معناشناس فرانسوي، که در تلاش براي ارائۀ الگويي منسجم به منظور مطالعۀ روايت بود، ساختار روايي خود را که متشکل از سه مرحلۀ اصلي يا سه آزمون «آماده سازي، سرنوشت ساز، سرافرازي »٢٠ است مطرح کرد (١٣١ :١٩٩٣ ,Courtes &Greimas ).
ازجمله مطالعاتي که اين داستان را از جنبۀ روايت شناسي و تحليل متن بررسي کرده است ميتوان به اين موارد اشاره کرد: پير ماراندا٢٥ در کتاب نشانه شناسي روايي و متني (١٩٧٣)، که در آن فرضيه اي براي تحليل گفتمان فولکلور ارائه ميدهد و در بخشي با عنوان «سيندرلا: تئوريگراف ها و مجموعه ها» تلاش ميکند تا به تعريف ساختار ابتدايي قصۀ سيندرلا بپردازد (٤٧ :١٩٨٩ ,Malarte).