چکیده:
موضوع تفکر و اندیشه همواره مورد توجه قرآن و روایات بوده تا جایی که در روایات
ارزش یک ساعت تفکر برابر هفتاد سال عبادت قرار داده شده است. سعی نظام تعلیم و
تربیت هم بر این اساس است که بتواند دانش آموزان متفکر و خردمند تربیت کند تا
آنها بتوانند بینش صحیحی نسبت به چالش های رو بروی خود در آینده داشته باشند.
یکی از موثرترین کارها برای پرورش تفکر در دانش آموز استفاده از روحیه پرسشگری
در آنها است. از این رو پژوهش حاضر به بررسی اهمیت پرسشگری در نظام آموزشی
برای پرورش قوه تفکر دانش آموز با تکیه بر روایات پرداخته است. روش مقاله اسنادی
تحلیلی است. نتیجه این پژوهش به این شرح است که مطلوبترین شیوه پرورش فکری
متربی استفاده از شوه پرسشگری است که معصومین (ع) به عنوان یک مربی از این
روش آموزشی به طور متداول استفاده می کردند. چنین شیوهای ضمن اینکه مخاطب را
در فرایند فکری فعال قرار میدهد، به مربی این امکان را میدهد تا با طرح سئوالات هدفمند و انگیزشی» متناسب با ظرفیت وجودی متربی، او را به سطح بالایی از شناخت و
ظرفیت فکری سوق دهد.
خلاصه ماشینی:
پرورش تفکر، پرسشگري، معلم ، دانش آموز مقدمه با توجه به آموزه هاي قرآن هدف عمده از تعليم و تربيت ساختن متفکراني خردمند است که با ذهني جسـتجوگر در صدد دست يافتن به هويت پايدار ديني هستند (فياض ، ١٣٨٨، ص ٥٦).
بايد در نظر داشــت که آموزش و پرورش اسـلامي بر اسـاس متا فيزيک و اعتقاد به اصول دين و بر پايه انسانيت استوار است و بايد تعليم و تربيت اسـلامي جنبه هدايتي و پويايي و عقلاني و انقلابي داشـته باشـد (احمدي، ١٣٦٤، ص ٤٠)؛ ولي متـأســـفانه علي رغم تأکيد و توجه به مســـئله تفکر در اهداف نظام آموزشـي و ادعاي مسـئولان و متصـديان و مجريان آموزشي در عمل براي تشويق دانش آموز در جهت تفکر، اراده و انگيزه کافي وجود ندارد که اين سبب به هدر رفتن هزينه ها و امکـانـات و قـابليت هاي افراد ميشـــود (ملکي، ١٣٨٦، ص ٩٤).
منظور از تعليم تنها پر کردن ذهن متربيان از مطالب علمي نيســـت بلکه تعليم براي ياد دادن راه زندگي و آگاه کردن دانش آموزان به وظايف فردي و اجتماعي اســت (احمدي، ١٣٦٤، ص ١٨٨)؛ پس ميتوان گفت تفکر منتقدانه يکي از ويژگيهاي اصـلي پرسشگري است ؛ مهارتي که هر فرد ميتواند آن را کسـب کند و معلمان ميتوانند نقش به سزايي در اين امر ايفا کنند.
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت که جامعه آن روز گرفتار جهل و ناداني بوده اسـت و شايد علت اين بيانگيزگي هم اقدامات خلفاي پيشــين بوده اســت که قبل از امام علي (عليه الســلام ) زمينه نامســاعد براي رشد علم فراهم کرده بودند؛ مثلا خليفه دوم آن قدر سخت گيري ميکرد که اجازه سـؤال کردن را به سـختي به مردم ميداد (عابدي، ١٣٩٣، ص ٢٨).