خلاصه ماشینی:
"ظرف سه سال نهاوندی مجهز به دهها طرح و گروه مجهز به انواع اطلاعات مملکتی شد و شرایط و حق انتقاد سازنده و مبارزه از درون سیستم را فراهم گردانید و درست در همین احوال بود که نهاوندی را برای بار سوم به قفس طلایی دعوت و منصوب کردند.
چند سال قبل از انقلاب،نیز انقلاب را در گزارش شورش تبریز و قم پیشبینی کرد که خدا کند حافظهها به جا باشد گروه در هیچ زمینه،بیمطالعه نبود،بارها افراد مهم آن قربانی ملیح دولت وقت شدند و دم برنیاوردند که اگر بیشترین اطلاعات را داشتند،از علو طبع و قناعت معلمی و حس میهنی بسیار سرمایه داشتند.
این گروه که هویدا علی رغم دلخوریها از آن به کرات(در خلوت)تمجید کرد و شاه آن را«گروه خوبان»لقب داد،خدماتش لا تعد و لا تحصی بود.
هویدا به سال چهارم نخستوزیری قصد رفتن کرد و چند بار دیگر؛منتهی نهاوندی نمیخواهد باور کند که رفتن هویدا دست هویدا نبود و نیز به فرض رفتن،راه بر آن کس که او میانگاشت،باز نمیشد.
دوم آنکه ندید شاه محبوبش را که مایل به اوپوزیسیونی بود که بهتر بسازد نه که حتما خراب کند و این وظیفه به عهدهی حزب مردم بود که علم با رفتن به وزارت دربار آن را یتیم کرد(نک:«شاهد زمان»در باب حزب مردم و تلاش بیثمر علم).
این حرف شاید در نظر یاران علم کفر باشد،ولی علم بیش از همه در محظور بود،او در سمت رییس دانشگاه شیراز تبعید و در سمت وزارت دربار محترمانه تحت نظر ولی مورد اعتماد خاص هم بود.
نهاوندی با شریف امامی اختلاف نداشت،اختلاف نظرش با بالاترها بود و این داستانی دیگر است."