چکیده:
در این پژوهش، بازتاب یک شاخصة گویشی در مصرعی از شاهنامة فردوسی نشان داده میشود. این مصراع: «به آب دو دیده نباید گریست» در داستان رستم و سهراب آمده است. اغلب شاهنامهپژوهان، برای آن شرح و توضیح بیان نکردهاند، برخی معانی ارائه شده نیز پذیرفتنی بهنظر نمیرسد. برپایة نتایج این مقاله، دشواری این مصراع از کاربرد تکواژ «به» در معنایی نادر و کمیاب سرچشمه میگیرد. با این توضیح که این تکواژ، در این کاربرد، با حرف اضافة «به» در فارسی امروز ایران، تحوّلیافتة pad در فارسی میانه، پیوندی ندارد، بلکه صورت گویشی abē در فارسی میانه معادل "بی و بدون" در فارسی امروز ایران است. بر این مبنا، عبارت کنایی «به آب دو دیده گریستن (= بیاشک گریستن)» به معنی "مستاصل و درمانده شدن" است. افزونبر این، مصراع مذکور برگرفته از یک مثل محلّی است که هنوز با همان معنا و مفهوم بهکار رفته در شاهنامة فردوسی، با دو صورت آوایی: "be ow dida girya kadan" و be âw dida čixrâ mukuna";" در برخی گویشهای خراسان بزرگ برجایمانده است. دادههای گویشی استفاده شده در این پژوهش، به کمک گویشنامهها و پژوهش میدانی فراهم آمده است.
This paper presents the reflection of a dialectal feature in a hemistich of Shahnameh. The hemistich, which reads: “Be aab-e dow dideh nabayad gerist”, appears in the tragedy of Rostam and Sohrab, the mythological father and son in Shahnameh. Most of Shahnameh researchers have not been able to offer an interpretation for the hemistich. And a few accounts, which have been offered, do not seem acceptable. The findings of this study suggest that the difficulty of this hemistich stems from the use of the Persian word be (not to be mixed with be /bi/, the English linking verb) in the sense of rare and hard-to-find. The explanation is that this morpheme is not associated with the preposition be in Modern Persian (meaning with or to), which is derived from Mid-Persian Pad. In fact, it is the dialectal variant of abē in Mid-Persian, which is an equivalent of bi or Bedune (meaning without). Thus, the figurative meaning of the phrase be aab-e dow dideh geristan (crying without tears) is “becoming helpless and despaired”. Moreover, this hemistich is taken from a local idiom, which is still used in the same sense as that used in Shahnameh. The idiom has survived in the form of two phonetic variants, namely: "be ow dida girya kadan" and “be âw dida čixrâ mukuna'' in some Grand-Khorasan Dialects. The dialectal data used in this study were collected through field research and by means of dialectal descriptions.
خلاصه ماشینی:
براين مبنا تا به امروز، مقاله هاي ارزشمندي، نظير: «نقش آداب ورسوم عامه در حل مشکلات ادبي: اسکدار ـ دلو آسيا» (رجائي بخارايي، ۱۳۴۷: ۱۰۳- ۱۱۴)؛ «گزدم ،کژدم ؟» (متيني،۱:۱۳۴۷- ۱۳)؛ «ساختمان و صرف فعل ماضي در گويش کهن هرات و مقايسۀ آن با صرف فعل ماضي در گويش کنوني بيرجند» (رضائي، ۱۳۵۵: ۱۰۰- ۱۱۰)؛ «تجلي گويش هاي فارسي در تفسيرهاي قرآن مجيد» و «واژه هاي کهن و گويشي در البلغه » (راشدمحصل ، ۱۳۷۷: ۱۵۱- ۱۵۷؛ ۱۳۶۹: ۱۲۳- ۱۳۵)؛ «نقش گويش ها در کمک به از ميان بردن برخي ابهامات واژگاني متون کهن فارسي دري» (زمرديان : ۱۳۸۲: ۳۹- ۶۲)؛ «گويش ها و متون فارسي (۱)» (رواقي ،۱۳۸۲: ۱۳- ۴۱) و غيره نوشته شده است .
به ظاهر، تاکنون پژوهشگري شاهنامۀ فردوسي را به طور کامل از اين منظر بررسي نکرده ، اما برخي پژوهش هاي موردي، مانند: «شاهنامه را چگونه بايد خواند؟» (رواقي ، ۱۳۸۰: ۴- ۲۷)؛ «بازخواني مصراعي از شاهنامه (هم يا هم )» (چرمگي عمراني ،۱۳۸۹: ۱۳۵- ۱۴۶)، «مري، واژه اي نادر در شاهنامه » (صادقي، ۱۳۹۳: ۱۲۴- ۱۲۹)؛ «کرز (karz) واژه اي از گويش خراسان در شاهنامه ؟» (آيدنلو، ۱۳۹۴: ۱۱- ۲۴)؛ «مويي ديگر به ريسمان تصحيح ابياتي از شاهنامه » (ياحقي ،۱۳۹۶ ب : ۵۶۱- ۵۷۳) و غيره انجام شده است .