چکیده:
جهانی شدن، اصطلاحی است که از اواسط دهه 1980 متداول شده و به معنی فروریختن مرزها و فراتر رفتن از آن در سطح جهانی در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی.... که فرآیند آن دگر گون شدن ساختارهای محلی به جهانی است.فرایند جهانی شدن، ابعاد و دامنه آن آنقدر وسیع و گسترده است که تمام شئون زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است، تا جایی که برخی از صاحب نظران آن را به عنوان بزرگترین رخداد تاریخ بشری یاد کرده اند . به طوریکه چند دهه گذشته در پرتو توسعه انقلاب ارتباطات الکترونیکی، مفهوم فاصله و فضا به گونه ای غیرقابل تصور در هم ریخته است. جهانی شدن به شکل امروزین آن از زمان فروپاشی کمونیسم و نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد عینیت یافته است.ر واقع جهانی شدن به فرآیندی اطلاق میشود که طی آن جریان آزاد اندیشه، انسان، کالا، خدمات، و سرمایه در دنیا میسر و محقق گردد.
روش تحقیق در این مقاله از نظر نوع تحقیق ، تاریخی است، از آن رو که به بررسی نظریه ها، دیدگاه ها و پارادایم های موجود در زمینه جهانی شدن و فرهنگ پرداخته است.تکنیک جمع آوری داده ها بهره گیری از مطالعه اسنادی( کتب، مجلات ، مقالات معتبر داخلی و خارجی)است.
لذا در این مقاله به ارائه ادبیات موضوعی ومبانی نظری ، وجه تمایز جهانی شدن و جهانی سازی و بیان نقطه نظرات و دیدگاه های موافقان و مخالفان پدیده جهانی شدن ، بررسی و تحلیل آثار جهانی شدن بر حوزه فرهنگ که شامل آراء و نظرات اندیشمندان مدرن و پست مدرن در مورد جهانی شدن و فرهنگ، تشریح پارادایم های نظری در خصوص ارتباط فرهنگ و جهانی شدن،بررسی مدل های جهانی شدن فرهنگ و در نهایت بحث و نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات کاربردی بر اساس نتایج مقاله می باشد.
Globalization phrase has been becoming common from the middle of 1980 decade and refers to crumble of borders and advance beyond the boundaries in economic, political, cultural and social spheres. The process of Globalization is to alter and globalize local structures. Impacts of Globalization, its dimensions and amplitude is as severe as that affect all of life aspects. Such a fast progress has convinced experts and authorities to appoint it as the greatest occurrence in the history of human life. Under the influence of progression of electronic communication revolution, the concept of distance and time has been cluttered incredibly. Globalization, in the present form, has identified after collapsing of communism and bipolar systems by the end of Cold War. In fact Globalization is named to the procedure that ascertain and possible the free flow of idea, human, goods, services and capital investment in all around the world. Methodologically this article is a historical survey. Hence existing theories, standpoints and paradigms in the field of globalization and culture were studied. In recent paper, the difference between “globalization” and “globalizing” was considered. Fundamental theories beyond them, comments of supporters and oppositions of globalization, influences of globalization on cultural sphere in accordance with modern and postmodern thinkers votes and comments were studied. Theoretical paradigms regarding to the relation of culture and globalization and types of globalization of culture has been deliberated and concluded.
خلاصه ماشینی:
( توکلي ، ١٣٨٤ ) مع الوصف ، جهاني شدن به عنوان يکي از مه ترين ابعاد اقتصادي, اجتماعي ، سيا سي و فرهنگي در روا بط بين کشورهاي توسعه يافته و کمتر تو سعه يافته آ شکار شده است .
آيا آنچه در صحنه جهاني در حال وقوع است امري واحد است و تنها، تلقي و برداشت از آن متفاوت است ؟ ٣- مباني نظري : ٣-١- پيشينه تاريخي موضوع جهاني شدن - واژه رايج دهه ١٩٩٠ ميلادي - يکي از مناقشه آميزترين موضوعات در علوم اجتماعي است که هرچند در مورد آن بحث هاي زيادي صورت گرفته است ولي هنوز تعريفي جامع و فراگير - که دربردارنده کليه جوانب اين پديده باشد - ارائه نشده است .
هر چند در متون متنوع علمي از اين واژه با احتياط سخن رفته و آن را مغاير با جامعه جهاني ١ ، نظام جهاني ٢ ، بين المللي شدن ٣، و جهان گرا يي ٤دانسته ا ند، ولي تو صيف مشابهي از ا ين واژه در بين عا لمان ر شته هاي مختلف علوم انساني موجود ا ست که به فرآيند و جريان آزاد تفکر و سرمايه مرتبط مي شود.
در سطح سيا سي ، سيا ستمداران از طر يق ر سانه ها با مخاطبان نشان ارتباط برقرار مي کنند و در حوزه اجتماعي تمايزات بيشتر از گذشته به صلاحيت هاي فرهنگي وابسته هستند تا به قدرت اقتصادي يا سياسي ، بر اين اساس "کريشان کومار " معتقد است انديشمندان پسامدرنيته با يد تعريف انسان شنا سانه يي از فرهنگ به عنوان "يک شيوه کلي تفکر، احساس و عمل " ارائه کننـد(,Kumar).