چکیده:
موسیقیِ عرفانی اصطلاحی است که میتواند طیف گستردهای از معنا را دربر بگیرد و در طول تاریخ پس از اسلام، مصادیق بسیاری از موسیقی به وصف عرفانی متصف شدهاند و برخی از آنها تا امروز موجودند. این تحقیق برآن است معنیِ موسیقی عرفانی را نه از طریق واکاوی معانی لغوی یا ریشهشناسی، بلکه از طریق معناداریِ آن در زیست جهان فرهنگی و پیدا کردن مصادیق این اصطلاح بیابد و سپس افق معنایی موسیقی عرفانی را بهجای تکمعنای آن بنشاند. در این راستا گسترۀ معانی اصطلاحات موسیقی، عرفان و بعد نحوۀ ارتباط موسیقی و عرفان در متون سنتی بررسی شده و در چهار قسم طبقهبندی میشود. اول ارتباط موسیقی و هستی، دوم ارتباط باطنی موسیقی با جنبههای باطنی فرهنگی، سوم موسیقی با تأثیر عرفانی و انواع آن در ادبیات عرفانی و چهارم موسیقی بهعنوان آداب تصوف. درمجموع بیستویک مصداق برای موسیقی عرفانی با شرحی مختصر ذکر میشود. این مصادیق که هریک خود نمونههای دیگری را نمایندگی میکنند، طیفی را تشکیل میدهند که افق معنای اصطلاح موسیقی عرفانی در فرهنگ ایرانی-اسلامی در آن قابل مشاهده خواهد بود.
“Mystical Music” is a term that can include a wide range of meanings and many examples of music were defined as mystical in the Islamic period of Iran’s history and some still live on. This research is to define mystical music based on its significance in culture and its examples, rather than via studying semantics or the etymology of the words. This study will then introduce the semantic horizon of mystical music instead of one single sense of the term. To do so, first, the significance spectrum of the terms music and mysticism is studied, and then examples are sorted into four categories: the relationship between music and mystical ontology, the relationship of music and intrinsic aspects of culture, music with a mystical influence and its different types in mystical literature, and music in Sufists rituals. In general, twenty-one examples of mystical music will be briefly introduced. Each of these examples represents other instances, making up the spectrum across which the horizon of the meaning of mystical music is displayed.
خلاصه ماشینی:
موسیقی به همراه اصطلاحاتِ غنا، سماع ، صوت و طرب ، طیـفِ معنایی را تشکیل داده اند که یک سوی آن مطلق صوت اسـت بـدون درنظرگـرفتن منشـأ یـا اسباب و غایت آن ؛ مرحلۀ بعد تفکیک صوت به خوش و ناخوش ؛ مرحلۀ بعد صدای مـنظم و موزونِ تولیدشده توسط آلات و یا حنجره که شامل گفتار نیز میشود؛ مرحلۀ بعد اشـعاری که با وزن و یا آواز اجرا شوند؛ مرحلۀ بعد صوت موزونِ خوش ١، همراه بـا شـعر یـا بـدون آن ، که در موقعیت خاص و برای منظور خاص به کارگرفته مـیشـود، ماننـد انـواع موسـیقی مراسم ؛ مرحلـۀ بعـد مراسـم اجتمـاعی کـه در معنـای همـاهنگی بـا طبیعـت یـا کائنـات و موجودات ٢، مثلاً هم نوا شدن با افلاک یا تقدیس رب النوع ها٣؛ مرحلـۀ بعـد هرگونـه نظـم و هماهنگی قابل مشاهده در جهان مخصوصاً موارد زمانمند؛ مرحلۀ بعد صـدای بـاطن و نـوای رمزی تمامی موجودات که در قالب تسبیح خداوند مطرح میشود٤؛ مرحلۀ بعد نظم موجـود در افلاک که ممکن است مولد صوت یا نشـانه ای از موسـیقی باشـند؛ مرحلـۀ بعـد نواهـای متعلق به جهان دیگر مثلاً ملکوت یا بهشت ؛ و در آخر طیـف نیـز خطـاب الهـی بـه انسـان 5 است .
٣ خطاب الست معروف ترین این مصادیق در فرهنگ ما «خطاب الست » به ذریۀ آدم است که بـه شـیوه هـای گوناگون و با انواع متفاوت ، به عنوان منشأ موسیقی و سـماع ذکـر شـده اسـت ، غزالـی چنـد مـورد را از ایـن مبحـث ذکـر کـرده اسـت کـه ظـاهراً برگرفتـه از کتـب پیشـین ازجملـه التعرف است : گروهی چنین گفته اند که اصل سماع ازآنجاست که حق سـبحانه گفـت : السـت بـربکم .