چکیده:
روایتمندی ویژگی اجتنابناپذیرِ «تاریخ» است. روایت با کارکردهایی چون نظاممند بودن و ساختارمند بودن، کارکردی انسجامبخش و نظمدهنده دارد، چنانکه از میان واقعیتهای فینفسه بیشمارِ تاریخی، واقعیتهای گزینششدهای را تحت ساختارها و پیرنگهایی مشخص گردهم میآورد. ساختمندی و انسجام روایت، زمینه را برای دلالت معنایی و حتی دلالت ساختاری، و یافتن بسترهای ایدئولوژیک و غلبۀ نظمهای گفتمانیِ خاص (و در نتیجه بروز گزینشها و حذف و طردها) فراهم میآورد. مجموع این مسائل، بهعلاوۀ تکیه بر توالی، نسبتهای علّی و معلولی، تغییر وضعیت، و داشتن هدف غایی، همگی مؤلفههایی روایی و درنتیجه غیرتاریخی هستند که در گزارش رخدادهای تاریخی دخیلاند و درنهایت میتوانند به ساخت و تکوین «داستان» یا شکلهایی از داستان منتهی شوند. از سوی دیگر، گفتمانها، ایدئولوژیها و ساختارهای قدرت در برساخته شدن فهم تاریخیِ مورخ، و درنتیجه در روایتپردازیِ تاریخیِ او نقش مؤثری دارند، چنانکه «روایت تاریخی» برساختهای در نظام معرفتشناختی و ارزشگذاریهای غالب بر دورۀ زندگی مورخ است. تاریخ بیهقی همچون دیگر متون تاریخی، روایتی گزینششده از میان رویدادهای تاریخیِ بیشمار از یک دورۀ خاص است و بیهقی بهعنوان سوژهای در زمانۀ خود، روایتپردازی تاریخیاش تحت تأثیر گفتمانها، ایدئولوژیها و خاستگاههای هویتیِ خاصّی شکل گرفته است، بهویژه آنکه تقابلهای گفتمانی و هویتیِ خاصّی در روزگار بیهقی دیده میشود. بر این اساس، در این مقاله بر مبنای رویکرد تاریخگرایی نوین، به بررسی برساخت روایی تاریخ بیهقی، و نوع مواجهۀ بیهقی با گفتمانهای اثرگذار در روزگار او میپردازیم و تأثیر آن بر شکلگیری «روایت تاریخیِ» بیهقی بررسی و تحلیل میشود، چنانکه سوژگیِ این مورخ در روزگارش به طرز دقیقتری واکاوی شود. نتایج تحقیق بیانگر وجود تقابلهای درونساختی میان سویههای تاریخی و فراتاریخی (Metahistorical) در روایتپردازی تاریخیِ بیهقی است، که ارتباط معناداری با تقابلهای گفتمانیِ حاکم بر روزگار او دارد و از این میان، تقابل جریان هویتخواهیِ ایرانگرا با جریانهای هویتخواهیِ مورد حمایت دربار، نقش مهمّی در شکلگیری این تقابلهای درونساختی دارد.
Narrativity is an essential feature to ‘history’. Narrative, with such features as being systematic and structured, has a cohesive and regulatory function, as it brings together selected facts from specific innumerable historical facts under specific structures and plots. The structure and cohesion of the narrative provide the ground for semantic and even structural signification, as well as for finding ideological contexts and the predominance of particular discourse systems (and consequentially the emergence of selections, omissions, and rejections). The sum of these issues, in addition to relying on sequence, causal relations, change of status, and having an ultimate goal, are all narrative and consequently non-historical components involved in reporting historical events and could ultimately construct a ‘story’ or forms of a story. On the other hand, discourses, ideologies, and power structures play an important role in constructing the historian's historical understanding and, subsequently, in his historical narration, just as “historical narrative” is constructed in the epistemological system and the dominant valuations of the historian's life span. Tarikh-e Bayhaqi like other historical texts, is a selected narrative from countless historical events of a particular era, and Bayhaqi as a subject in his era had been influenced by discourses, ideologies, and special identity origins in his historical narrative, more particularly when we see special encounters in discourse and identity in Bayhaqi's era. Accordingly, in this study based on New Historicism, we investigate the narrative construction in Tarikh-e Bayhaqi and Bayhaqi's encounter with influential discourses in his time; moreover, we examine its impact on the formation of Bayhaqi's “historical narrative” in order to further scrutinize the subjectivity of Bayhaqi in his era. The findings of this study show the inter-constructional encounter between historical and metahistorical aspects in Bayhaqi's historical narrative, which signals a significant relationship with the discoursive encounters prevailing in his time. Among such encounters is the Iranian-oriented-identity-seeking current against the court-supported-identity-seeking currents that plays a pivotal role in the formation of these inter-constructional encounters.
خلاصه ماشینی:
اين تقابل ها از يک سو، ناشي از عناصر و رويدادهاي تـاريخي موجود در متن است و از سوي ديگر، منبعث از خود «روايت » اثر است ؛ يعنـي نـوع گـزينش هـا و چينش ها و نيز نوع پيرنگ سـازي هـا و صـورت بنـدي هـا (و ويژگـي هـايي ديگـري چـون آوردن روايت هاي درونه اي [= ماجراهاي تاريخي از دوره هاي ديگر] با کارکرد تمثيلي در کنار رخدادهاي عصر غزنوي ) که ماهيتي روايي دارند؛ به عبارت ديگر، تقابل هايي درون ساختي در تـاريخ بيهقـي وجود دارد که ناشي از تلاقي دو نيروي تاريخي و غيرتاريخي در متن است کـه يکـي منبعـث از رخدادهاي تاريخي ذکرشده (= گزينش شده ) و ديگري منبعث از وجه روايي است و از درهم آميزي اين ابعاد و رويکردهاي چندگانه است که دنيايي چندبعدي با دلالت هاي مختلف در پـس روايـت تاريخ بيهقي شکل گرفته است .
اين تمايز روايت تاريخي را نسبت به ديگر گونه هاي ادبي نيز مي توان ديد و يکي از دلايل بسامد مفهـوم «ايـران » در اشـعار شـاعران دربـار غزنـوي و هـم عصـر بيهقـيـ کـه البتـه غالبـا بـراي «مشروعيت سازي ايراني » براي غزنويان و تمجيد از آنان به کار رفته ـ در همين تفاوت هاي روايـت تاريخي با روايت ادبي است که روساخت روايت تاريخي بيهقي (همسو با گفتمان حاکم بـر دربـار غزنوي )، مبتني بر واقع گرايي سياسي بوده ، اما روايت هـاي منظـوم ادبـي آن دوره در سـنت هـاي فکري ، زباني و روايي (تحت تأثير فضا و لحن حماسـي و هويـت خـواهي ايرانـي در شـعر سـبک خراساني )، عناصر و نمادهايي سمبليک از ايران باستان را با خود دارند (بـراي مثـال ، ر.