عروس آخر زمان (شغل پر دردسر) ادب و هنر

"مام این وسطه مثه اینکه از بته عمل اومدیم،یه ذره‌ام دیر بجنبیم یه آکلهمثه دختر فیروزه دلال سر میرسه و همون جور که بچه‌مو تارک و صلات کرد ویه سفر رفتن قبرس،قاپ پسرو میدزده و ننه دختری ضفتش میکنن!اگه یه روزمالا بختکی به یه همچی دختر تر و تازه‌ای بربخورم،سرشو کرده تو حکایت امیراسلانو محل سگ به آدم نمیذاره!هر چن گناهشو نشورم،شایدم طفل معصوملاله!»در همین هنگام که کشور خانم در دنیای تصوراتش غرق شده بود،دختر اورا تکان داد و صدا کرد،و کشور خانم یکباره بخود آمد و گفت:«اوا ننه پس بلتی عروس آخر زمان شغل پر دردسر رضا گنجی «دورۀ آخر زمون شده!آخه این همه دخترای ترگل ورگل باید به خونه‌داری‌شونبرسن،نه اینکه توصف هر کوفت و زهرماری نوبت وایسنو قر و قمیش بیان!»کشورخانم از اول خیابانی فرعی صف عده‌ای از دختران جوان را مقابل ساختمانی دیدو به رویۀ همیشگی قصد کرد پیگیر علت تجمع آنها شود و با همین غرولند،بهآنها نزدیک شد. مام این وسطه مثه اینکه از بته عمل اومدیم،یه ذره‌ام دیر بجنبیم یه آکلهمثه دختر فیروزه دلال سر میرسه و همون جور که بچه‌مو تارک و صلات کرد ویه سفر رفتن قبرس،قاپ پسرو میدزده و ننه دختری ضفتش میکنن!اگه یه روزمالا بختکی به یه همچی دختر تر و تازه‌ای بربخورم،سرشو کرده تو حکایت امیراسلانو محل سگ به آدم نمیذاره!هر چن گناهشو نشورم،شایدم طفل معصوملاله!»در همین هنگام که کشور خانم در دنیای تصوراتش غرق شده بود،دختر اورا تکان داد و صدا کرد،و کشور خانم یکباره بخود آمد و گفت:«اوا ننه پس بلتی حرف بزنی؟فرک کردم زبون پسقفا گرفتی!»دختر بدون تغییری در سیمایش گفت:«دارن به شما اشاره می‌کنن!نوبت شماس بفرمائین داخل!»کشور خانم جستیزد و وارد دفتری در انتهای راهرو ساختمان شد و به خاطر تعجیلی که داشت به ظواهردفتر توجه نکرد."