چکیده:
عقلانیت همهی نظامهای اجتماعی و اخلاقی در گرو حل درست و روشنِ مسائل اساسی انسانشناختی است که مبنای آن نظامها را تشکیل میدهد. در واقع، شناسایی نیازهای اصیل انسان از نیازهای کاذب وی، و ابتنای نظامهای اجتماعی و اخلاقی بر پایهی نیازهای واقعی و اصیل و متناسب با هدف غایی انسان، پشتوانهی منطقی و معقول هر نظام و نهاد اجتماعی خواهد بود. رویکرد دینی پایهگذارانِ انقلاب اسلامی به انسان، مولّد نوعی نظام سیاسی-اجتماعی است که بر جامعیت انسانشناسی اسلامی استوار میباشد.
هدف از این نوشتار که با روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده، شناسایی مبانی انسانشناختی حاکمیت اسلامیِ برآمده از انقلاب اسلامی، و معرفی آن به عنوان الگویی مناسب برای جهانیان است. در تحقق این هدف، نگارنده با بازشناسی بحرانها و آسیبهای انسان متجدد، ضمن به چالش کشیدن انسانشناسی مکاتب غربی همانند اومانیسم و اگزیستانسیالیسم، شاخص و فارقِ عمدهی انسانشناسی انقلاب اسلامی را، بر پایهی این نگاه به انسان دانسته که اسلام، انسان را یک موجود دو ساحتی میداند؛ دارای دنیا و آخرت. از این رو، با عنایت به ابعاد روحی و جسمی آدمی، انسانشناسی اسلامی برمبنای فطرت، عقلورزی و کرامت انسانی بنا شده و ارزشهایی چون خدامحوری، تکامل روحی، آزادی اجتماعی و معنوی، عدل، تساهل و مدارا، از ارزشهای بنیادین آن محسوب میشوند.