چکیده:
از مهمترین راههای فهم صحیح قرآن به گواه عقل و نقل، مراجعه به روایات است سوگمندانه گنجینهی روایات از عصر صدور آن، دستخوش دگرگونی قرار گرفت و این امر نیاز به واکاوی سره از ناسره را دو چندان کرده و از دیرباز نقد و بررسی روایات تفسیری مورد توجه برخی مفسران بودهاست، علامه طباطبایی از جملة مفسرانی است که ضمن عنوان «بحث روایی» روایات تفسیری را نقادی نمودهاست، این نوشتار به روش توصیفی - تحلیلی نقدهای علامه به روایات مجمع البیان را گردآوری و مورد بررسی قرار دادهاست، از نقدهای علامه میتوان به ناشناختهبودن راوی، مرسلهبودن، مرفوعبودن، تداخل، سوء برداشتراوی، ادراج، وهن به شخصیت پیامبر، عدم مطابقت با تاریخ و واقعیت، آمیختگی با روایات تطبیقی و مخالفت با قرآن اشاره کرد.
One of the most important ways to understand the Qur'an correctly, as evidenced by reason and narration, is to refer to the narrations. Unfortunately, the treasure trove of narrations has undergone a transformation since the time of its issuance, and this has doubled the need for a thorough analysis of the narrations, and the critique and study of interpretive narrations has long been considered by some commentators. Allameh Tabatabai is one of the commentators who has criticized interpretive narrations under the title of "narrative discussion". This article has collected and studied Allameh's critiques of Majma 'al-Bayan narrations in a descriptive-analytical method. Allameh's criticisms include the unknownness of the narrator, being Mar’fu, being Mur’sal, interfering, misinterpretation of the narrator, Id’raj, insulting the character of the prophet, inconsistency with history and reality, mixing with comparative narrations and opposing the Qur'an.
خلاصه ماشینی:
برخي از معاصران بدون توجه به نقد علامه اين حديث را به نقـل از الميـزان چنـين آورده است : «چنانکه در تفسير الميزان آمده است ، عده اي از مسيحيان منطقۀ نجران يمـن ، بـراي شنيدن سخنان پيامبرص به مدينه آمدنـد کـه هشـتاد و چنـد آيـه اول ايـن سـوره (آل عمران ) براي توضيح معارف اسلام به آنان يک جا نازل گرديد و با ماجراي مباهلـه بـه انجام رسيد» (قرائتي ، ۱۳۸۳: ۹/۲) نمونه سوم در مجمع البيان نقل شده زماني که پيامبر در مکه بودند مسـلمانان مـورد آزار و اذيـت مشرکان واقع مي شدند و مرتب با سرهاي شکسته و مجروح خدمت پيامبرص مي رسيدند و شکايت ميکردند و تقاضاي جنگ مي نمودند و پيامبرص مي فرمود: صبر نماييـد مـن هنوز دستور جنگ دريافت ننموده ام تا اينکه مسـلمانان مهـاجرت نمودنـد و خداونـد ايـن آيات (حج /۳۹)، را نازل نمود و اين آغازين آياتي است که دربارٔە جنگ نازل شـد (طبرسـي ، ۱۳۷۲: ۱۳۸/۷)، روايتي ازامام باقرع نقل شده که پيامبرص مأمور بـه جنـگ نبـود و اذنـي هم از جانب خدا نيامده بود تا اينکه آيۀ ﴿أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا﴾ (حج /۳۹)، نازل شد و جبرئيل بر کمر پيامبرص شمشير بست (طبرسي ، ۱۳۷۲: ۳۵۴/۱).