چکیده:
ماده 279 از قانون مجازات اسلامی مصوب1392، با تصریح به عبارت: «به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد»، به ماهیت مقید جرم محاربه و لزوم احراز ناامنی به عنوان نتیجه مجرمانه تأکید دارد. در مصادیقی از این جرم، ناامنی نه در تقارن با خود جرم بلکه متأثر از مولفههای دیگری از قبیل انعکاس گزینشی اخبار جنایی، خطاب قراردادن متهم با عباراتی نامأنوس مانند «شیطان» و «خون آشام» و نمایش تصاویر دوربینهای مداربسته صحنه جرم توسط رسانههای جمعی بروز میکند. این شکل از ناامنی که با قرائتی جرمشناختی «ترس از جرم» نامیده میشود، اگرچه با ناامنی به عنوان نتیجه در جرم محاربه به دلیل تمایل هر دو مفهوم به احتمال بزهدیدگی شباهت دارد ولی از یکدیگر متفاوت بوده و امکان تفکیک این دو شکل از ناامنی را در برخی موارد بسیار دشوار خواهدکرد. در پژوهش حاضر نگارندگان تلاش خواهند کرد تا ضرورت این تفکیک و اجتناب از توسعه و گسترش مفهومی و مصداقی جرم محاربه را بر مبنای ناامنی به وضوح و آشکارا نشان دهند.
Abstract
According to article 279 of Islamic Penal Code enacted in 1392, the statement of: "however causes no security in environment" expresses that the essence of Muharibah is not absolute and requires the existence of no security as a result of Muharibah. In some cases of this crime, the lack of security is not because of the crime itself but is resulted from factors like selective publication in media, calling the actor of crime as Evil and Dracula, propaganda and broadcast of recorded cameras from the scene of crime. This form of no security which has been known as "fear of crime" in criminological approach, is alike because of possibility of victimization in both of these conceptions but is different from no security as a result of Muharibah, so the distinguish between these two kinds of no security will be hard and problematic. In this article, the authors try to show the necessity of this distinguish and avoid from the developing of the subjects of the crime.
خلاصه ماشینی:
براي مثال در مواردي که عمل ارتکابي فرد در سرقت مسلحانه همراه با آزار بزه ديده ، توسط دوربين مداربستۀ موجود در محل ، ضبط و پس از گذشت ده روز از تاريخ وقوع جرم ، توسط مالک دوربين منتشر و با جلب نظر رسانه هاي جمعي، در سطح گسترده اي به آن پرداخته و موجبات ناامني در محيط فراهم شود، آيا ميتوان نتيجۀ حاصله را مستند به عمل ارتکابي دانست ؟ و يا اينکه تحت عنوان ترس ازجرم به عنوان پديده اي مستقل از منظر جرم شناسي و با شرايط خاص خود قابل بررسي است ؟ ضرورت و اهميت بحث حاضر به اين دليل است که با شناسايي و تبيين هريک از مفاهيم «ناامني» و «ترس ازجرم » و شرايط لازم به منظور تحقق اين موارد و ارائۀ ضابطه اي کاربردي در مقام تمايز ميان اين دو مفهوم ، ميتوان با ارشاد رويۀ قضائي، از تطبيق ناصواب جرائمي مانند سرقت مقرون به آزار ِ با جرم حدي محاربه جلوگيري کرد.
با اين توضيح مواجهۀ شخص با خطر مستقيم و بالفعل و يا حتي بالقؤە ناشي از بزه ديدگي، به طور غريزي منجربه واکنشي ترس آميز خواهد شد، که اين ترس مؤلفه هاي ترس مرضي از جرم را نداشته و طبيعي تلقي ميشود؛ براي مثال ترسيدن در مواجهه با سارق مسلح طبيعي است و از نقطه نظر روان شناسي چنين فردي مبتلا به ترس مرضي يا فوبيا نيست ؛ از سوي ديگر اگر همين فرد به دليل تجربۀ بزه ديدگي در جرائم توأم با خشونت ، مانند سرقت مسلحانه و مقرون به آزار و يا مشاهده مکرر اين قبيل جرائم ، با قرار گرفتن در موقعيت مشابه و يا مشاهدٔە نمادهايي که يادآور بزه ديدگي يا وقوع جرم است (منبع ترس ) بدون آنکه به طور واقعي خطري متوجه وي باشد، دچار علائم جسمي و رواني ترس شود و اين موضوع در مدت مشخصي استمرار داشته باشد، فوبياي جرم محتمل ترين اختلالي است که فرد به آن مبتلا شده است (نيکوکار و همت پور، ۱۳۹۱: ۷).