چکیده:
تسنن مدت شش قرن، مذهب رسمی و اکثریت در خراسان بود. طی قرون پنجم تا اواسط قرن هفتم هجری، برخی عوامل باعث تضعیف این مذهب شده بود. شناسایی و تحلیل این عوامل، موضوع بررسی این مقاله است که با استفاده از منابع تاریخی، مذهبی، رجال و طبقات، کتابهای ادبی و جغرافیایی به آن پرداخته شده است. مهمترین چالش تسنن، رشد و گسترش تشیع بود که مقوله جداگانه و مستقلی برای بحث و پژوهش است و در این نوشتار به بقیه علل پرداخته میشود. برخی عوامل بیرونی و درونی در ایجاد چالش و تضعیف تسنن مؤثر بودهاند. این عوامل بیشتر در نیمه دوم قرن پنجم، قرن ششم و هفتم اتفاق افتاد. فرقه گرایی، درگیریهای تسنن با تشیع و مهاجرت علما، از عوامل درونی به شمار میروند و عوامل بیرونی همانند وابستگی به حکومتها، حمله غزان و حمله مغول بودند. البته حمله مغول عامل تسریع کننده افول تسنن در خراسان بود.
Sunnism for six centuries was the official religion and majority in Khorasan. . During the fifth to mid-seventeenth century AH, some factors undermined the religion. Identifying and analyzing these factors is the subject of this paper's review, which is devoted to using historical, religious, religious and literary sources, literary and geographic literature. The most important challenge for sunnism was the growth and spread of Shiism, a separate and independent category for discussion and research, and this article deals with the rest of the causes. Factors within the Sunni religion have degraded it and, on the other hand, some external factors have also been effective in challenging and weakening Sunnan. These factors occurred mostly in the second half of the fifth century, the sixth and seventh centuries. Sectarianism, Sunni conflicts with Shi'a, and emigration of ulama, are internal factors, and external factors, such as state affiliation, Gozan attack and Mongol invasion. Of course, the Mongol invasion accelerated the decline of Sunnis in Khorasan.
خلاصه ماشینی:
بنابراين اين پرسش مطرح ميشود کــه چه عواملي در بروز ضعف و افول مذهب تسنن در خراسان موثر بودنــد و آغــاز ايــن تغييــر از چــه زماني بود؟ به نظر ميرسد برخي عوامل دروني و علل بيروني در افــول تســنن در خراســان مــوثر بودند که در اين مقاله به تشريح و تحليل آن ها پرداخته مــيشــود.
در سده هاي نخست ، بيشتر بــه صــورت رقابتهــاي ملايــم مــذهبي بــود و خشــونت و درگيريهاي شديد، بسيار نادر بود و اين رقابت ها بــه دليــل تــلاش رقيبــان در برتــري جــوئي بــر يکديگر موجب رشد و رونق فرهنگي و علمي ميشد، اما در دورة مــورد نظــر ايــن اختلافــات ، بــه دشمنيها و از شکل مناظرات و مباحثات جدلي بين علما، به منازعات گروهي ودســته بنــديها و زد و خورد و جنگ منجر ميگرديد.
(جوزجــاني، ١٣٤٢، ج ١: ٤٠٣) اسماعيليان علاوه بر ترور، به وحشت و ترس عمومي مردم نيز دست ميزدنــد؛ چنانکــه در سال ٤٩٨ هجري به نقل ابن اثير «گروه بسياري از اسماعيليه از طريثيث از بعض توابع بيهــق به جنبش در آمدند و غارت در آن نواحي شيوع پيدا کرد و کشتار بسياري از مــردم و غــارت امــوال و اسارت زنان بوسيله آنان صورت گرفت » وي همچنين ادامه ميدهد «و بر قــرار متارکــه پيشــين استوار نماندند» (ابـن اثيــر، بــيتــا، ج ١٧: ٣٦٦) بــه گــزارش ابــن جــوزي درســال ٥٥٢ هجــري اسماعيليان در قومس بر قافلۀ حاجيان خراســان حملــه کــرده و بســياري از آنــان از جملــه علمــاي بزرگي به قتل رسيدند.