چکیده:
هدف مقالۀ پیشرو این است که رابطۀ شهود عرفانی و علم حضوری را با توجه به نصوص ابنعربی بررسی و نقد کند. ازاینرو، سوال آن از این قرار است: آیا دلیلی، بهویژه از ابنعربی، بر حضوری بودن شهود عرفانی در دست داریم؟ بدیهی است که روش این بحث باید استقرایی، همراه با تحلیل باشد تا همة نصوص مربوطه از لحاظ دلالت، تحلیل و بررسی شود. ضرورت این بحث، به سبب رابطة تنگاتنگ شهود و علم حضوری در ذهن بسیاری از پژوهشگران، آشکار است. پیشنهاد مقاله، با توجه به ضعف شواهد دیگر، این است که حضوری بودن شهود عرفانی را میتوان از لحاظ تامل در معنای لغوی آن فهمید؛ وگرنه حصولی بودن آن، طبق نظر ابنعربی متعین میشود؛ ولی نه هر علم حصولی؛ بلکه علم حصولیای که از جنس علم حدسی است. تفسیر شهود به علم حدسی، هم با مفهوم القا سازگار است و هم با دیدگاه عرفای پیش از ابنعربی کاملا هماهنگ است.
The purpose of this study is to examine and criticize the relationship between mystical intuition, and Intuitive knowledge according to Ibn Arabi's works. The question that arises is: Do we have any evidence especially in the works of Ibn Arabi that the types of mystical intuition have intuitive nature? An analytical inductive method has to be used in this discussion, so that all relevant texts – as evidence - can be analyzed and examined. The necessity of this discussion is obvious due to the fact that many researchers think that there is close relationship between intuition and intuitive knowledge. The suggestion of the article is that, considering the weakness of other evidence, the intuitive charater presence of types of mystical intuition can be understood through the reflection into its literal meaning, otherwise, its being acquired is determined according to Ibn Arabi, but this does not apply to every acquired knowledge but the acquired knowledge, which is categorized as conjectural knowledge. The interpretation of intuition as conjecture is consistent with the concept of inspiration and also with the view of former gnostics who preceded Ibn Arabi.
خلاصه ماشینی:
com دريافت: 19/ 01/ 1399 - پذيرش: 25 / 04/ 1399 چکيده هدف مقالة پيشرو اين است که رابطة شهود عرفاني و علم حضوري را با توجه به نصوص ابنعربي بررسي و نقد کند.
ازاينرو، سؤال آن از اين قرار است: آيا دليلي، بهويژه از ابنعربي، بر حضوري بودن شهود عرفاني در دست داريم؟ بديهي است که روش اين بحث بايد استقرايي، همراه با تحليل باشد تا همة نصوص مربوطه از لحاظ دلالت، تحليل و بررسي شود.
پيشنهاد مقاله، با توجه به ضعف شواهد ديگر، اين است که حضوري بودن شهود عرفاني را ميتوان از لحاظ تأمل در معناي لغوي آن فهميد؛ وگرنه حصولي بودن آن، طبق نظر ابنعربي متعين ميشود؛ ولي نه هر علم حصولي؛ بلکه علم حصولياي که از جنس علم حدسي است.
اين واقعيت مفهوم شهود نزد عرفاست و جايي، نه در نصوص ابنعربي و نه در نصوص عرفاي پيشين، ديده نشده است که کسي با نص صريح، شهود را علم حضوري در مقابل علم حصولي دانسته باشد يا بر عنصر کاشفيت آن تأکيد کرده باشد؛ حتي گاهي ميتوان نصوص بسياري را بر علم حصولي حمل کرد و آن را از جنس حدس دانست.
بحث حاضر عهدهدار اين بحث نيست که بر حضوري بودن شهود عرفاني دليلي بهطور مطلق در دست هست يا نه؛ بلکه در اين مقاله دنبال دليل خاصي هستيم که قابل نسبت دادن به ابنعربي باشد.
ک: اسماعيلي، 1397، ص 582)؛ چيزي که در بسياري از تحقيقات از آن غفلت شده است؛ ولي با اين حال باز بيواسطه را کاملاً بررسي نکرده و نتوانسته است حضوري بودن شهود عرفاني را از راه نصوص ابنعربي براي ما ثابت کند.