چکیده:
پایهگذاری جامعه متعالی اسلامی، درگرو داشتن الگوی اسلامی است. نهاد خانواده، یکی از ساحتهای اساسی در پایهریزی جامعه پیشرفته اسلامی و محل تربیت، شکلگیری و نهادینه شدن رفتارهای (اقتصادی) آدمی است. تخصیص درآمد، از دغدغههای اصلی خانواده و نیازمند داشتن الگوی مطلوب است. این تحقیق، با روش نظریه زمینهای و با الهام از روش تفسیر موضوعی شهید صدر و آیتالله جوادی آملی، برای معرفی الگوی مطلوب، به تحلیل دادههای دینی پرداخته است. یافتههای پژوهش حاکی از این است، خانواده مسلمان با توجه به مبانی، اصول هنجاری و... درآمد خویش را برای دستیابی به سعادت به سه حوزه مصرف، انفاق و سرمایهگذاری تخصیص میدهد. در نظام فردگرایانه سرمایهداری، تمایلات زوجین برای توزیع مطلوبیت خانواده در مقابل همدیگر قرار دارد؛ یعنی افزایش/کاهش سهم هریک موجب کاهش/ افزایش سهم دیگری می شود، ولی در الگوی اسلامی، تمایلات زوجین درباره توزیع سعادت خانواده (ناشی از مصرف، انفاق و سرمایهگذاری) کاملا متاثر از همدیگر بوده و سعادت جمعی زوجین، حالت تعادل و مطلوب را تعیین میکند. زوجین با رعایت موازین اسلامی، امکانات/ مواهب خانواده را به گونهای توزیع میکنند که سطح سعادت بالاتری را رقم میزند.
The foundation of a transcendent Islamic society depends on having an Islamic model. The institution of the family is one of the basic areas in the foundation of an advanced Islamic society and the place of education, formation and institutionalization of human (economic) behaviors. Income allocation is one of the main concerns of the family and requires having a favorable model. Using the method of grounded theory and inspired by the method of thematic interpretation of Shahid Sadr and Ayatollah Javadi Amoli, and to introduce the desired pattern this paper has analyzed religious data. The findings indicate that the Muslim family, according to the principles, normative principles, etc., allocates its income to the three areas of consumption, charity and investment in order to achieve happiness. In the individualistic system of capitalism, the tendencies of the couple to distribute the benefits of the family are opposed to each other; that is, increasing / decreasing the share of each causes a decrease / increase of the share of the other. But in the Islamic model, couples' tendencies regarding the distribution of family happiness (resulting from consumption, charity and investment) are completely influenced by each other and the collective well-being of the couple determines the state of balance and desirability. In accordance with Islamic norms, couples distribute family facilities / gifts in a way that results in a higher level of happiness.
خلاصه ماشینی:
ازاينرو، ميتوان گفت: بحث دربارة تخصيص درآمد در درون خانواده، تبيين روابط و رفتار اقتصادي زوجين و چگونگي توزيع امکانات / مواهب موجود در خانواده ميان زوجين، موضوع جديد و مهمي است که اين مقاله بدان پرداخته است.
با توجه به اينکه برخي از علوم انساني، مانند اخلاق اساساً ماهيت ارزشي دارند و ساير علوم نيز در تعيين غايت و اهداف و تحديد اصول کاربردي از ارزشها متأثرند و ارزشهاي مورد پذيرش دانشمندان علوم انساني خواسته يا ناخواسته در اين علوم تأثيرگذارند، ضروري است که مباني ارزشي ـ اخلاقي تأثيرگذار بر بحث اقتصاد خانواده و تخصيص درآمد، بهصورت کوتاه بيان گردد.
تحليل رفتار اقتصادي خانواده براساس روش مرسوم در اقتصاد متعارف، مبتني بر فروض و مباني مورد پذيرش مکتب سرمايهداري است؛ اما در اقتصاد اسلامي، تحليل اين موضوع در چارچوب مباني، اصول هنجاري و مباحث فقهي ـ حقوقي مبتني بر آموزههاي اسلامي امکانپذير است.
بنابراين بهنظر ميرسد مناسبترين مبنا براي تشکيل و استخراج الگوي مطلوب تخصيص درآمد خانواده، ديدگاه «حداکثرسازي» است که بهنوعي در ميان محققان اقتصاد اسلامي نيز پذيرفته شده است؛ اما نه با تقرير نظام سرمايهداري که از دوره زودگذر دنيوي و ماديات تجاوز نميکند؛ بلکه با تقرير اسلامي آن؛ يعني حداکثرسازي رضايت و تقرب اليالله بهعنوان هدف خلقت موجودات (ذاريات: 56) که دوره زندگي دنيوي ـ اخروي و لذات مادي ـ معنوي را شامل ميشود (ميرمعزي، 1384، ص 104ـ105).