چکیده:
موضوع این نوشتار تحلیل وضعیت مطالعه دانشجویان سه دانشگاه تهران، خوارزمی و شهیدبهشتی است. به اینمنظور 440 نفر از دانشجویان دانشگاههای یادشده بهشیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. چارچوب تحلیلی مقاله برپایه نظریه ابرتابع چلبی استوار است. براساس این نظریه معانی، انتظارات و فرصتهایی که خانواده و دانشگاه در ارتباط با مطالعه ایجاد میکنند، در پیریزی الگوی مطالعه فرد مداخله دارد. اطلاعات تحقیق حاکی از آن است که میانگین میزان مطالعه نمونه تحقیق بهطور روزانه سه ساعت ونیم است که دو ساعت ونیم آن به مطالعه درسی و یک ساعت به مطالعه غیردرسی اختصاص دارد. میزان مطالعه دانشجویان رشتههای مختلف تفاوت چندانی ندارد و بهطور تقریبی در تمامی رشتهها نزدیک به 50 درصد دانشجویان کمتر از یک ساعت در روز به مطالعه میپردازند. خانواده قبل از ورود به دانشگاه نقش مؤثرتری در شکل دادن به مطالعه جوانان دارد. اما پس از ورود به دانشگاه، فرصتهای اجتماعی موجود در دانشگاه و معنای منسوب به مطالعه کردن نقش تعیینکنندهتری دارد. بهنظر میرسد تحولات چند سال اخیر که بر فضای فرهنگی و مناسبات اقتصادی دانشگاه اثر گذاشته، کارکردهای اصلی آن را تضعیف کرده و در نهایت به تنزل کمیت وکیفیت مطالعه دانشجویان منتهی شده است.
The objective of this paper is to analyze the situation of students’ study in three universities, i.e. Tehran, Kharazmi and Shahid Beheshti. 440 students were selected, using simple random sampling. Analytical framework of the study is based on Chalabi’s theory of Abartabe’. Based on this theory, meanings, expectations and opportunities created by family and university, interfere with individual’s pattern of study.. The findings of the research indicate that the time of study is 3.5 hours per day out of which 2.5 hours are allocated to textbooks and 1 hour to other materials. Different disciplines do not show different hours of study and among all disciplines nearly 50% of students study less than 1 hour a day. Family plays a more influential role in shaping study pattern of students before entering university but afterwards, social opportunities in university and meaning implied to study have more influential role. It seems that recent changes of cultural atmosphere and economic relations of university have weakened its chief functions and led to deterioration of quality and quantity of student study.
خلاصه ماشینی:
(استيگر، ١٣٦٤: ٩-٣) ميزان گرايش به مطالعه ، بدون شک با حلقه هاي پيش از خود (به ويژه خاستگاه خانواده ) در ارتباط ميباشد (ترکيان تبار، ١٣٨٤: ٩) محيط دانشگاه نيز براي دانشجويان به عنوان يک عامل تأثيرگذار عمل ميکند.
اطلاعات پژوهش مرکز تحقيقات ، مطالعات و سنجش برنامه اي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران (١٣٧٦) که تحت عنوان «نظرسنجي از مردم تهران درباره کتابخواني » انجام شده نشان ميدهد که نداشتن وقت کافي، پايين بودن سواد، نداشتن حوصله ، علاقه داشتن به کارهاي ديگر، گران بودن کتاب ، عدم توانايي جسمي، مشغله فکري، مشکلات زندگي و عدم وجود کتاب هاي مورد علاقه ، مهم ترين دليل براي مطالعه نکردن است .
تحقيقي ديگر بر اين واقعيت تأييد ميکند که مشارکت والدين در فعاليت هاي آموزشي فرزندان نسبت به عواملي مانند طبقه اجتماعي، تعداد اعضاي خانواده و سطح تحصيلات نقش مهم تري در ميزان مطالعه آنها دارد.
جدول ٨: همبستگي ميان شرايط خانواده و ميزان مطالعه دانشجويان قبل از ورود به دانشگاه (به تصویر صفحه رجوع شود) اطلاعات جدول ٨ بيانگر آن اســت که ســوگيري خانواده (که در مهيا کردن فرصت ، انتظار و معنا متجلي ميشــود) با رفتار مطالعه کردن فرزندان قبل از ورود به دانشــگاه يعني در طول دوره هاي تحصيلي (دبســتان ، راهنمايي و دبيرستان ) همبستگي معنادار و مستقيمي دارد.
از بيــن متغيرهاي مربوط به محيط خانــواده ، فرصت هاي اجتماعي که خانواده براي اعضاء خود فراهم ميآورد تنها عامل مؤثر در افزايش ميزان مطالعه دانشجويان بوده است .