چکیده:
نقش اساسی شرکت های دانش بنیان بعنوان موتور توسعه اقتصادی کشورهای در حال توسعه به خصوص در مناطق کم برخوردار که دارای ظرفیت های خاصی هستند بسیار مهم است. هدف از این تحقیق ارائه مدل پیشران های توسعه شرکت های دانش بنیان در مناطق کم برخوردار می باشد. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش آمیخته اکتشافی است. جامعه آماری در بخش کیفی این تحقیق، نخبگان مرتبط با موضوع شامل نخبگان دانشگاهی و پارک های علم و فناوری و نخبگان اجرایی و بروکرات های نظام اداری ایران که مشغول سیاست گذاری بودند است؛ با توجه به کفایت داده ها، با سیزده نفر مصاحبه صورت گرفت. برای تحلیل مصاحبهها، از روش پدیدار شناسی کلایزی استفاده گردید و در نتیجه مدل اولیه در دو سطح که شامل، 41 زیر مؤلفه درقالب 11 مؤلفه فرهنگ سازمانی، فعالیت های بازاریابی، فضای کسب و کار، منابع انسانی، توانمندی فنی، تکنولوژی، زیرساخت ها، فرهنگ جامعه، سیاست های حمایتی، بسترهای قانونی و مدیریت دانش شناسایی شدند. در بخش کمّی، از بین 148 نفر مدیران شرکت های دانش بنیان در مناطق کم برخوردار با نمونه گیری تصادفی طبقه ای، داده ها از مدیران 107 شرکت جمع آوری شد و جهت سنجش و برازش مدل، پرسشنامهای در اختیار این مدیران قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی گویای آن بود که تمامی مؤلفهها و زیر مؤلفه ها مورد تأیید قرار گرفتند.
The basic role of knowledge-based companies as the engine of economic development of developing countries is very important in deprived areas which have special capacities. The purpose of this study is to provide a model for the development drivers of knowledge-based companies in deprived areas. The research method used in this research is exploratory mixed method. The statistical population in the qualitative part of this study is the relevant elites including academic elites and science and technology parks and executive elites and bureaucrats of the Iranian administrative system who were engaged in policy making; 13 people were interviewed due to the adequacy of the data. To analyze the interviews, Colaizzi's phenomenological analysis method was used and as a result, the initial model was extracted at two levels, & 41 subcomponents out of 11 components of organizational culture, marketing activities, business space, human resources, technical capability, technology, infrastructures, community culture, supportive policies, legal contexts and knowledge management were identified. In the quantitative section, data were collected from managers of 107 companies among 148 managers of knowledge-based companies in deprived areas by stratified random sampling and a questionnaire was provided to these managers to measure and fit the model. The results of confirmatory factor analysis showed that all components and subcomponents were confirmed.
خلاصه ماشینی:
جامعه آماري در بخش کيفي اين تحقيق ، نخبگان مرتبط با موضوع شامل نخبگان دانشگاهي و پارک هاي علم و فناوري و نخبگان اجرايي و بروکرات هاي نظام اداري ايران که مشغول سياست گذاري بودند است ؛ با توجه به کفايت داده ها، با سيزده نفر مصاحبه صورت گرفت .
براي تحليل مصاحبه ها، از روش پديدار شناسي کلايزي استفاده گرديد و در نتيجه مدل اوليه در دو سطح که شامل ، ٤١ زير مؤلفه درقالب ١١ مؤلفه فرهنگ سازماني، فعاليت هاي بازاريابي، فضاي کسب و کار، منابع انساني، توانمندي فني، تکنولوژي، زيرساخت ها، فرهنگ جامعه ، سياست هاي حمايتي، بسترهاي قانوني و مديريت دانش شناسايي شدند.
در بخش کمي، از بين ١٤٨ نفر مديران شرکت هاي دانش بنيان در مناطق کم برخوردار با نمونه گيري تصادفي طبقه اي، داده ها از مديران ١٠٧ شرکت جمع آوري شد و جهت سنجش و برازش مدل ، پرسشنامه اي در اختيار اين مديران قرار گرفت .
در تحقيقي که توسط خياطيان و همکاران (١٣٩٥) صورت پذيرفت ، نشان دادند که ماهيت پايداري شرکت هاي دانش بنيان از چهار مؤلفه نتايج مالي، نتايج بازار، نتايج نوآوري و نتايج کارآفريني تشکيل شده است .
محيطي- اجتماعي به عنوان عوامل موثر بر ارتقاي عملکرد شرکت هاي دانش بنيان مطرح گرديدکه معيارهاي مختلفي در هر کدام از اين عوامل را مورد بررسي قرار دادند(جلال پور وهمکاران ، ١٣٩٥).
Utility of location: A comparative survey between small new technology-based firms located on and off Science Parks—Implications for facilities management.