چکیده:
بهاییان به دلیل اینکه سران بهاییت بدون معجزه ادعای نبوت نمودهاند، دلالت معجزه را با توجه به شباهت آن به سحر، در اثبات نبوت مورد خدشه قرار دادهاند. از سوی دیگر با وجود اینکه کتابهای حسینعلی نوری را بهعنوان معجزه او مطرح میکنند، اعجاز قرآن را از حیث بلاغی نیز زیر سوال برده تا به این وسیله کتابهای سران خویش را که مملو از اشتباهات ادبی و محتواهای غیرمعقول هستند، توجیه نمایند. در این نوشتار با روش عقلی تحلیلی بیان گردیده که اولا معجزه دلیل برهانی بر صداقت پیامبر است. ثانیا اعجاز قرآن از حیث فصاحت و بلاغت با ادله متعدد به اثبات رسیده که هرگونه خدشهای را در این حوزه از قرآن دفع میکند. ثالثا بهاییان با هیچ روشی نمیتوانند کتابهای خودشان را با قرآن مقایسه نمایند و شرایط معجزه را ندارند.
Because the Baha'i leaders claimed to be prophets without a miracle, the
Baha'is also distorted the meaning of the miracle in proving the prophecy
because of its resemblance to magic. On the other hand, despite the fact
that Hossein Ali Nouri's books are presented as his miracle. They have
also rhetorically misrepresented the miracle of the holy Qur'an in order to
justify the books of their leaders (which are full of literary errors and
irrational content). In this article, it is stated by analytical rational method
that first of all, miracle is the proof of the Prophet's sincerity. Secondly,
the miracle of the Qur'an in terms of eloquence and rhetoric has been
proven by various evidences that repel any defect in this field from the
Qur'an. Thirdly, the Baha'is can in no way compare their books with the
Qur'an and do not qualify for miracles.
خلاصه ماشینی:
بهائیان بر این باورند که چون هر آیینی حتی بتپرستان برای اثبات حقانیت خود معجزات ظاهری را نقل میکنند؛ بنابراین هیچ رابطۀ منطقی بین معجزۀ ظاهری و اثبات نبوت وجود ندارد؛ ازاینرو در قرآن و تاریخ اسلام شواهد قاطع وجود دارد که منکران پیامبران حتی با مشاهدۀ معجزه نیز مؤمن نمیشدند و پیامبران را جادوگر میگفتند؛ بههمیندلیل پیامبر اکرم( آنگونه که در آیۀ90 ـ 93 سورۀ اسراء بیانشده معجزه نداشتهاند و آیات قرآن که معجزات را برای انبیا ذکر کرده از آیات متشابه قرآن است و معنای باطنی خاصی دارند (کانال پاسخ به سؤالات در مورد دیانت بهایی).
بهائیان از سویی اذعان نموده که معجزه در تسلیم و ایمان مردم اثری ندارد و از سوی دیگر ادعا میکنند که حسینعلی نوری دارای معجزۀ ظاهری بوده است؛ اما اجازه پخش آن را نداده است؛ این سخن مبتلابه اشکالاتی است: اولاً، اینکه معجزه در ایمان مردم اثرگذار نیست با ادعای وجود معجزه برای حسینعلی نوری قابلجمع نیست؛ یعنی وقتیکه معجزه در ایمان مردم بیاثر است پس چرا حسینعلی معجزه داشته است و چرا معجزۀ ظاهری او مانند معجزاتی که در قرآن نقلشده مراد باطنی ندارد؟ ثانیاً، شرط مهم معجزه داشتن واقعیت خارجی است و چیزی که واقعیت خارجی ندارد معجزه بر آن اطلاق نمیشود؛ پس چیزی که بهعنوان معجزه در خارج واقع میشود باید در مرآی و منظر مردم باشد و چنین واقعیتی قابلیت پنهان شدن را ندارد تا نهی حسینعلی نوری در پخش نشدن آن تأثیرگذار باشد؛ بنابراین این سخن که حسینعلی مانع از پخش معجزاتش شده است هیچ توجیهی ندارد جز اینکه گفته شود این سخن دروغ محض است و اگر او دستکم سحر و جادو هم بلد بود آن را بهیقین پخش میکرد.