چکیده:
هدف از پژوهش حاضر اثربخشی طراحی محیطهای یادگیری بر پیشرفت درسی درس معارف دانش آموزان دختر مدرسه پیشگامان دانش لردگان بود. طرح پژوهشی حاضر تحت عنوان طرح نیمهآزمایشی، پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش حاضر را تمامی دانشآموزان در مدرسه پیشگامان دانش لردگان، تشکیل دادند که بهصورت تصادفی 30 دانشآموز در دو گروه 15 نفری آزمایش و 15 نفری گواه جایگزین شدند. ازاینرو، در پژوهش حاضر از نمرات درس معارف به-عنوان ابزار اندازهگیری پیشرفت درسی دانشآموزان بهعنوان ابزار استفاده شده است. نتایج نشان داد، ارتباط معنیداری بین متغیر وابسته (پیشرفت درس معارف) و متغیر همپراش (پیشآزمون)، وجود ندارد. «محیطهای یادگیری» بر «پیشرفت درس معارف» دانشآموزان موثر بوده است.
purpose of this study was to review the effectiveness of the design of the learning environment for students '
education course curriculum based on the progress of the school girl was a pioneer of knowledge lordegan. The
present research project under the plan, half the test fitted the post-test with a control group to study community.
all students in the school pioneer knowledge formation, random lordegan 30 student students in two groups of 15
people tested and 15 people witness were replaced. Therefore, in this study of causative scores education lesson
to size tool-making lesson progress students as abzarastfade. the results showed a significant relationship
between a dependent variable (the progress of the course of education) and the hmperash variable (test before),
does not exist. «Environment for learning» education» course on "the progress of the students has been effective.
خلاصه ماشینی:
ازاینرو، در پژوهش حاضر از نمرات درس معارف بهعنوان ابزار اندازهگیری پیشرفت درسی دانشآموزان بهعنوان ابزار استفاده شده است.
ازاینرو، در پژوهش حاضر به اثربخشی طراحی محیطهای یادگیری بر پیشرفت درسی دانشآموزان پرداخته تا بتوان برای پیشرفت درسی معارف دانشآموزان راهکارهای مناسب و جامع ارائه نمود.
در پژوهش هوشمندان مقدم فرد و شمس (1395) با عنوان «رابطه خلاقیت و سبك یادگیری با پیشرفت تحصیلی دانشجویان کارشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان» مشخص گردید که روش تحقیق توصیفی بود.
کریستینسن (2015)، در تحقیق خود پیرامون اثرات سبکهای یادگیری و خلاقیت بر پیشرفت تحصیلی مطرح نمود، تحقیق حاضر بر روی دانشآموزان مقطع دبیرستان صورت گرفته است و ابزارهای مورد استفاده دارای روایی و اعتبار مطلوب بوده و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان نمره پایانی دوره تحصیلی میباشد.
با استفاده از مدل آماری رگرسیون به تحلیل پرداخته و مشخص نمود که که بین سبكهای یادگیری، خلاقیت و پیشرفت تحصیلی هیچگونه رابطه معنیداری وجود ندارد.
همچنین، با در نظر گرفتن سن دانشآموزان مطرح نمود که بین سن، سبکهای یادگیری، خلاقیت و پیشرفت تحصیلی نیز رابطه معنیداری وجود ندارد.
در تحقيق روبرت، (2011) که به بررسی ارتباط بین انگیزش پیشرفت و تواناییهای شناختی با پیشرفت تحصیلی پرداخته مطرح نموده که روش تحقیق توصیفی بوده و تعداد 240 نفر از دانشجویان را بهعنوان نمونه در نظر گرفته و مورد بررسی قرار داده است.
ابزار اندازهگيري در پژوهش حاضر از نمرات درس معارف، بهعنوان ابزار اندازه گیری پیشرفت درسی دانشآموزان استفاده شد.
با توجه به میزان شدت اثر (64/0) مطرح میشود که میزان تأثیر محیطهای یادگیری بر پیشرفت درس معارف دانشآموزان مطلوب میباشد.