چکیده:
با پیشرفت و اشاعۀ فناوریهای آموزشی، غالب شاخههای علوم نظری و عملی برای آموزش و انتقال مفاهیم خویش از این ابزارها بهره میجویند. تاریخپژوهان نیز برای آموزش تاریخ عینی و نظری به استفاده از فناوریهای آموزشی (فیلمهای تاریخی) مبادرت کردهاند. یکی از این فیلمها که در نسبت با آموزش فلسفۀ زبانی تاریخ قرار میگیرد، دوازده مرد خشمگین است. در این پژوهش، برپایۀ روش تفسیری، فیلم دوازده مرد خشمگین در نسبت با آموزش فلسفۀ زبانی تاریخ بررسی شده است. هدف اصلی پژوهش این است که مفاهیم اصلی و پایهای فلسفۀ تاریخ را برای امر آموزش قابل فهم کند. نتایج پژوهش نشان میدهد که میتوان نزاع گفتمانی بین پوزیتیویستها و تفسیرگراها، بهعبارتی عینگراها و ذهنگراها، را برپایۀ محتوای این فیلم آموزش داد که درنتیجۀ آن مفاهیمی همچون ذهن، عینیت، ارزش، درک را در تکوین آموزش فهمپذیرتر کرد و به این مهم نیز واقف شد که روایتهای تاریخی نیز درنتیجۀ فاصلۀ زمانی بین راوی و امرهای واقع با تشکیک مواجه خواهند بود.
With the advancement of educational technology and their diffusion to all fields of science, history education has also entered new realms using educational technologies, especially in cinema. The film Twelve Angry Men with its content in relation to the teaching of philosophy is a case in point. This research, based on an interpretive method, attempts to examine the relation of the film Twelve Angry Men to the teaching of the linguistic philosophy of history. The findings suggest that the film is a conflict between positivists and commentators, or objectivists and subjectivists, as a result of which some concepts such as mind, objectivism, value, and understanding could be comprehensible through education. Also, historical narratives could be questioned due to the time laps between the narrator and the actual events. Keywords: Educational technology; Twelve Angry Men; history's linguistic philosophy; explanation; objectivity and value
خلاصه ماشینی:
همان گونه که مکالا از منظر مورخان تجربه گرا نقل ميکند که آن ها ادراک خويش را مبناي تفسير رخدادها و فاکت هاي تاريخي قرار ميدهند، در دوازده مرد خشمگين نيز برخي از اعضاي هيئت منصفه براساس ادراکات خويش و انطباق صوري و ظاهري آن با امر واقع رأي ميدهند که در يکي از ديالوگ ها به تحليل واقعه براساس ادراکات اشاره شده و اين چنين است که پس از جروبحث هايي که براي تفهيم اتهام مطرح ميشود، يکي از اعضا اين گونه براي گناهکار بودن متهم استدلال ميآورد: ـ اون توي يه محلۀ پست به دنيا اومده .
درخصوص دو شرط اساسي شکل گيري علت در دوازده مرد خشمگين بايد اشاره کرد که وقوع قتل عملي کنشگرانه بوده و چون کنش عبارت از عملي است که في مابين دو کنشگر آگاه رخ ميدهد، قاعدتا شرط لازم براي رخ دادن قتل حضور فردي کنشگر (قاتل ) است که بدون حضور او، قتلي اتفاق نميافتاد و چون در قتل مذکور علائمي از جراحت و خون ريزي بر اثر «چاقوي ضامن داري که تو سينۀ مقتول فرورفته بود» (لومنت ، ١٩٥٧: ٠٠:٢٤:٤١) مشاهده شده است ، بعضي از اعضاي هيئت منصفه نتيجه ميگيرند که اين چاقو هماني است که قاتل خودش در اعترافاتش گفته که آن را از سمساري خريداري کرده ؛ و اين گونه مسئلۀ چاقو نزد هيئت منصفه مورد بحث قرار ميگيرد: ـ چاقو و همچنين پروسۀ خريدنش يه مدرک خيلي مهمه ؛ اين طور نيست ؟ ـ درسته .