خلاصه ماشینی:
حوزه ادبي عصر رضاخان به دو دليل جايگاه شاخصي دارد: اول ؛ چهرة ادبي اجتماعي شهريار به عنوان يک شاعر اجتماعي - مردمي ؛ دوم ؛ خاستگاه اجتماعي شاعران مشــروطه خواهي چون «فرخي يزدي ، بهار، لاهوتي ، يحيي دولت آبادي »(٥)در کنار ديگر شــعراي نو ظهور مشروطه ، چون شهريار، پروين ، صورتگر، رشــيد ياسمي ، رعدي آذرخشي و نيمايوشيج - پدر شعر نو فارسي - که رنگ نيمايي را در انديشه و شعر شهريار انعکاس داد؛ بنابراين بايد گفت دوره رضاخان دوره پاپوش صداهاي مردم است .
بــا توجه به اهميت مکتب رمانتيک و شــعارگرايي آن در اروپــاي صنعتي ، و وضعيت اجتماعي - سياسي حاکم بر آن جوامع ، و همينطور شرايط حاکم بر جامعه ايران در عهد رضاشــاه که بر پايه استبداد سنتي است ، اين مکتب فکري و فلسفي تا چه حد توانسته است بر فرهنگ جامعه تأثير مستقيم يا غير مستقيم داشته باشد؟ آيا حوزه ادبي و انديشه الهام گونه شعراي عهد رضاخاني قادر بودند ديدگاه رمانتيسم را در شعر خود پياده کنند؟ قبل از وارد شدن به بحث در ابتدا لازم است به سه مطلب اشاره کنم : مطلب اول : اگر با ديد حق بينانه و واقعيت گرا به موضوع نگاه کنيم ســير تحول مسائل اجتماعي و شــرايط حاکم بر هر جامعه اي با جوامع ديگر تفاوت اساسي و آشکار دارد.