چکیده:
مدرسه ابتدایی خوزه اوربینا لوپز در مرز آمریکا و مکزیک در محله ای در شهر ماتاموروس واقع شده که زباله ها را در آن می ریزند و بوی گندیدگی این زبالهها تمام روز در کلاس به مشام می رسد. معلم کلاس فردی به نام سرژیوخوئارس کورئا است که کار خود را در چارچوبی که دولت تعیین کرده انجام می دهد. اما او به این نتیجه رسید که ادامه این روش هدردادن وقت است، زیرا نمرات امتحانی بچهها بسیار پایین بود و حتی آنهایی که نمره خوبی گرفته بودند درک مناسبی از درس نداشتند. او پس از تحقیق درمورد روش های جدید آموزشی شیفته روش آموزشی سوگاتا میترا پروفسور فناوری آموزشی دانشگاه نیوکاسل انگلستان شد و تصمیم گرفت با روش او کلاس را اداره کند. این روش براساس منطق عصر دیجیتال بود. در این روش معلم کامپیوتر را از مطالب خاصی بار می کرد و خود از کلاس بیرون می رفت تا دانش آموز خودش آنها را یاد بگیرد و یا از طریق جست و جو در اینترنت آن مطالب را فرا بگیرد. اما خوئارس کورئا به دلیل فقری که بر شهر و مدرسه حاکم بود نتوانست کامپیوتر و اینترنت را به مدرسه بیاورد. او روش آموزشی دیگری را پیاده کرد، روشی که برکار گروهی، رقابت، خلاقیت و فضای دانش آموز محور تمرکز می کرد. با این روش همه دانش آموزان او توانستند درس را بهتر فرا بگیرند به طوری که نمرات چند نفر از آنها در بالاترین سطح نمرات کشوری قرار گرفت و دختر کوچک و فقیری رتبه نخست امتحانات کشور مکزیک را از آن خود کرد.
Jose Urbina Lopez Primary School sits next to a dump where a rotten smell drifts through the classroom. Sergio Juarez Correa was used to teaching that kind of class through the government-mandated curriculum, but he’d come to the conclusion that it was a waste of time because test scores were poor and the students who did well weren’t truly engaged. He searched for ideas online and was interested in the method of Sugata Mitra, a professor of educational technology at Newcastle University in the UK.. It was an emerging educational philosophy that applies the logic of the digital age to the classroom. Mitra conducted experiments in which he gave children in India access to computer. Without any instruction they were able to teach themselves by computer. Juarez Correa became a slow-motion conduit to the internet, because they had few computers and access to internet in their poor city. Therefore he employed a new teaching technique, it was a model that emphasized group work, competition, creativity and student-led environment. By this method his students did well and some of them even got the highest scores in the country, especially one of them, a small poor girl placed first in Mexico.
خلاصه ماشینی:
اما او به اين نتيجه رسيد که ادامه اين روش هدردادن وقت است ، زيرا نمرات امتحاني بچه ها بسيار پايين بود و حتي آنهايي که نمره خوبي گرفته بودند درک مناسبي از درس نداشتند.
در اين روش معلم کامپيوتر را از مطالب خاصي بار مي کرد و خود از کلاس بيرون مي رفت تا دانش آموز خودش آنها را ياد بگيرد و يا از طريق جست و جو در اينترنت آن مطالب را فرا بگيرد.
با اين روش همه دانش آموزان او توانستند درس را بهتر فرا بگيرند به طوري که نمرات چند نفر از آنها در بالاترين سطح نمرات کشوري قرار گرفت و دختر کوچک و فقيري رتبه نخست امتحانات کشور مکزيک را از آن خود کرد.
ما اين روزها آشکارا اين ارزش ها را بيان نمي کنيم ، اما نظام آموزشي ما که به طور معمول توانايي کودکان را در به ياد آوردن اطلاعات آزمايش مي کند بسيار بر اين اساس است که دانشجويان موجوداتي هستند که بايد پردازش و برنامه ريزي شوند و دانسته هاي آنها مورد آزمايش قرار گيرد.
او گروه کوچکي از بچه هاي ده تا چهارده ساله را انتخاب کرد و به آنها گفت چيزهاي جالبي در اين کامپيوتر است بهتر است نگاهي به آن بيندازند؟ سپس روش جديد آموزشي اش را به کار برد: يعني بدون گفتن هيچ حرفي آنجا را ترک کرد.
خوئارس کورئا به بچه هاي کلاس نگاه کرد و گفت ما مانند آن الاغ هستيم هر چيزي که به طرف ما پرت مي شود موقعيتي براي ما است تا از چاهي بيرون بياييم که در آن گرفتار شده ايم .