چکیده:
نسبت میان دین و عرفان از مباحث پر دامنه و چالش برانگیزی است که ریشه در تاریخ تصوف و عرفان دارد. عارفان مسلمان همراه با عالمان دینی متمایل به عرفان اسلامی، بر منشا اسلامی عرفان و تعالیم عرفانی تاکید داشته اند. در مقابل، بعضی از عالمان دین، منکر هرگونه ارتباط میان عرفان و تعالیم اسلام شده و آموز ههای عرفانی را بدعت و ناشی از ارتباط عارفان با فرهنگهای بیگانه دانستهاند؛ و با آنان مقابله کردهاند. به نظرمی رسد این اختلاف نظر را م یتوان با واکاوی محل نزاع تاحدی برطرف کرد و دامنۀ اختلاف را کاهش و میزان وفاق را گسترش داد. در پژوهش پیشرو، به جای ارائۀ یک نسبت مشخص، از نسبتهای متعددی که میان ابعاد مختلف عرفان و دین وجود دارد بحث میشود و با روش تحلیلی و پدیدا رشناسی، اختلاف ناشی از ابهام در نسبت روشن خواهد شد. بهرهگیری از رئوس ثمانیه علم منطق و نیز مقایسۀ عرفان با علوم
دیگر نیز ابهام میان این دو را میکاهد؛ زیرا با مراجعه به برخی از"رئوس ثمانیه" مانند: موضوع و سنخ، غرض و هدف، مولف و مدون، فایده و منفعت، جایگاه و مرتبه و نیز تقسیمبندی عرفان، ما را به نسبتهای متفاوت و متعددی میان دین و عرفان میرساند که در برخی همسانی و یکسانی و در برخی ابعاد دیگر تباین و مغایرت خواهد بود. نتیجه این رویکرد نگاه کلی و نظر قطعی در اینباره را نفی و دعوت به نگاه جزء نگر و ذو ابعاد خواهد کرد.
The relationship between religion and mysticism is a wide-ranging and challenging issue that has its roots in the history of Sufism and mysticism. Muslim mystics, along with religious scholars inclined to Islamic mysticism, have always emphasized the Islamic origin of mysticism. On the other hand, some religious scholars have denied any connection between mysticism and Islamic teachings. They have considered mystical teachings as heresy which is the result of mystics' connection with foreign cultures; Hence, have confronted them. It seems that this disagreement can be resolved to some extent by clarifying the various dimensions of mysticism, thus reducing the disagreement and increasing the consensus. In the present study, instead of presenting a specific relationship, the various relationships that exist between different dimensions of mysticism and religion will be discussed, so the dispute due to ambiguity in the relationship between these two will be clarified through analytical and phenomenological methods. Utilizing the "Ro'us thamaniyah" "eight vertices" of the science of logic as well as the comparison of mysticism with other sciences in this study reduces the ambiguity of relation between the two. Because by referring to some of "Ro'us thamaniyah" such as: subject and type, purpose and motive, author and compiler, benefit and interest, position and rank and also Segmentation of mysticism, brings us to different and numerous relations between religion and mysticism that in some similarities and in some other dimensions there will be contrasts. The result of this approach will negate the general view and the definite opinion in this regard and invite to a partial and dimensional view.
خلاصه ماشینی:
سید یحیی یثربی در قالب مصاحبه و مقاله و به خصوص کتاب پژوهشی در نسبت میان دین و عرفان از نگاه خود به واکاوی این نسبت پرداخته و دوگان ای متمایز میان دین و عرفان از جهات مختلف را نشان داده است [۳۷] که با نقد برخی محققین مانند سعید رحیمیان مواجه شده است [۱٦]؛ حسن رمضانی [۱۷]، یدالله یزدان پناه [۳۹]، شهرام پازوکی [۱٤] و محمد فنایی اشکوری [۲٥]، از جمله محققانی هستند که با رویکردهای متفاوتی مانند داشتن گوهر و حقیقت واحد در هر دو و یا داشتن مقصد و هدف نهایی واحد برای هردو یگانگی دین و عرفان را پذیرفته اند.
محمد نصیری در کتاب درآمدی بر خاستگاه روایی تصوف و عرفان اسلامی [۳٥] و نیز برخی مقالات دیگر [۳٦] در کنار سایر محققان این حوزه در جهت نشان دادن این رابطه ، همسو با نظر مرتضی مطهری بوده است [۳۲].
قیصری (م ۷٥۱ق ) شارح برجسته فصوص الحکم ، عرفان نظری و عرفان عملی در یک تعریف جمع کرده و می گوید: «عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش و علم [٥] به احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگناهای قید و بند جزئیت و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف وی به نعت اطلاق و کلیت [۲۹، ص ۷].