چکیده:
این مقاله به موضوع شکار و جایگاه آن در زندگی شاه و اشراف قاجاری از زاویۀ پیامد آن برای محیطزیست پرداخته است. در دورۀ قاجاریه، به دنبال نوسازی نظامی و پیشرفت ادوات و ابزار شکار، رفتار با محیطزیست تغییر کرد. یکی از جلوههای این تغییر در حوزۀ شکار اتفاق افتاد که از تفریحات دیرین دربار و اشراف ایرانی بود. مبنای این پژوهش، واکاوی و بررسی تحلیلی اطلاعات موجود در منابع نوشتاری این دوره است که با رویکردی توصیفی و تحلیلی انجام شده است. همزمان تلاشی صورت گرفته است تا گونههای جانوری و دامنۀ شکار آنها نمایانده شود. یافتهها نشان میدهد که اشراف قاجاری اعم از شاه، شاهزادگان، سطوح پایینتر مرتبط با ساختار قدرت و حتی زنان حرم سهم چشمگیری در شکار گونههای مختلف جانوری این روزگار داشتهاند. پیوند استوار اشراف قاجاری با مقولۀ شکار، مسأله نبودن محیطزیست و نبود یک سازوکار نظارتی قانونی، سبب افزایش شکار، برخورد سهلانگارانه با طبیعت و فراهم شدن زمینۀ نابودی و کاهش برخی گونههای جانوری شده است. در کنار این طیف، گروهی دیگر که غیرایرانی بودند، در هیئت جهانگرد، دیپلمات و یا مستشار نظامی با برخورداری از امتیاز ویژهای که شاهان یا شاهزادگان در اختیارشان گذاشته بودند، به این تفریح روی آورده بودند. این شکار بیرویه پیامدهای مخربی برای محیطزیست و حیات وحش ایران داشت که در پژوهش حاضر تلاش شده است ابعاد آن نمایانده شود.
This article investigates hunting and its place in the life of the Shah and Qajar aristocracy in terms of its environmental consequences. During the Qajar period, following military modernization and the development of hunting tools and equipment, the public attitude toward the environment changed. A ramification of this alteration manifested in hunting, which was a long-established pastime of the Iranian courtiers and royal families. This research is based on the review of information in the written sources of that era, which was conducted using a descriptive-analytical approach. At the same time, efforts are made to represent animal species and their hunting range. The findings reveal that the Qajar aristocracy, including the king, princes, lower-tier officials in the ruling structure and even the women of Harem played a major role in hunting different species of animals at that time. The strong ties of the Qajar aristocracy with hunting, disregard for the environment and absence of a legal monitoring mechanism contributed to the expansion of hunting, neglectful treatment of nature and the extinction and decline of some animal species. In addition, another group of non-Iranian hunters, including tourists, diplomats, or military advisers, also enjoyed the privileges bestowed on them by kings or princes. This reckless hunting had devastating consequences for the environment and wildlife of Iran, the dimensions of which are explored in the present study.
خلاصه ماشینی:
٥. قهرمان میرزا سالور (عین السلطنه )، روزنامه خ اطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار (تهـران : اسـاطیر، ۱۳۷۴ش )، ۸۱/۱ــ۸۳، ۱۷۴، ۵۹۲؛ یـاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پ ولاک، ترجمۀ کیکاووس جهانداری (تهران : خوارزمی، ۱۳۶۸ش )، ۱۲۸ـ۱۲۹؛ محمدحسـن خان اعتمادالسـلطنه ، روزنام ه خ اطرات، مربوط به سال های ۱۲۹۲تا ۱۳۱۳ق ، مقدمه و فهارس از ایرج افشار (تهران : امیرکبیر، ۱۳۷۷ش )، ۱۴۱.
عباس امانت ، قبله عال م ، ترجمۀ حسن کامشاد (تهران : کارنامه ، ۱۳۸۳ش )، ۴۰۴؛ هینریش بروگش ، سفری به دربار سلط ان صاحبقران ، ترجمۀ محمدحسین کردبچه (بیجا: اطلاعات ، ۱۳۶۷ش )، ۵۴۴/۲؛ جان ویشارد، بیست سال در ایران ، ترجمۀ علی پیرنیا (تهران : نوین ، ۱۳۶۳ش )، ۳۲۲؛ ژوآنس فووریه ، سه سال در دربار ایران ، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی (تهران : علم ، ۱۳۸۵ش )، ۱۵۳؛ روزنامه وقایع اتفاقیه ، ۶۲۹/۱؛ خانبابا بیانی، پ نجاه سال تاریخ ایران در دورٔە ناصری، مستند به اسناد تاریخی و آرشیوی، چهره و سیمای راستین ناصرالدین شاه (تهران : علم ، ۱۳۷۵ش )، ۵۲/۱؛ مستوفی، شرح زندگانی من ، ۴۱۳ـ۴۱۴.
٢. تاورنیه ، سفرنامه تاورنیه ، ترجمۀ ابوتراب نوری، با تجدید نظر کلی و تصحیح حمیـد شـیرانی (اصـفهان : سـنایی، ۱۳۳۶ش )، ۳۷۲ــ۳۷۴؛ جملـی کـارری، سفرنامه کارری، ترجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلی کاررنگ (بیجا: مرکز تحقیقات رایانه ای اصفهان ، بیتا)، ۱۵۶ـ۱۵۷؛ شـاردن ، س یاحتنامه ، ترجمـۀ محمـد عباسی (تهران : بینا، ۱۳۳۵ش )، ۴۱۰/۲؛ جنابدی، روضۀ ال ص فویه ، ۱۸۷، ۷۶۴؛ دلاوالـه ، س فرنامه ، ۲۸۵؛ انگلبـرت کمپفـر، س فرنامه ، ترجمـۀ کیکـاووس جهانداری (تهران : خوارزمی، ۱۳۶۳ش )، ۶۶ـ۶۷؛ آدام اولئاریوس ، سفرنامه ، ترجمۀ احمد بهپور (بیجا: ابتکار نو، بیتا)، ۲۱۴ـ۲۱۶؛ ساموئل گتلیب گملـین ، سفر به شمال ایران ، ترجمۀ غلامحسین صدری افشار (رشت : فرهنگ ایلیا، ۱۳۹۳ش )، ۱۸۳، ۱۸۴؛ محمدهاشم آصـف ، رس تم ال ت واریخ ، به تصـحیح محمـد مشیری (تهران : امیرکبیر، ۲۵۳۵ شاهنشاهی)، ۳۵۶.