چکیده:
وهن دین به معنای سست و ضعیف نمایان شدن دین و از جمله عناوین متعارفی است که بر برخی موضوعات، منطبق شده است و سبب حکم به حرمت میشود. در عین حال با وجود اهمیت فراوان این موضوع، در کتابهای فقهی حکم و ادلة آن بررسی نشده است؛ از اینرو نوشتار حاضر با روش تحلیلی ـ اجتهادی در راستای تدارک این مهم، به بررسی تفصیلی حکم وهن دین پرداخته و ادلة آن را تحلیل و بررسی میکند. در اثبات حرمت این عنوان به قرآن، روایات، عقل و ارتکاز متشرعه و در مقابل در مورد نفی حرمت آن به چند روایت تمسک شده است. پس از بررسی ادلة یادشده آشکار شد دلالت آیه، روایات و دلیل عقلی، ناتمام و ارتکاز متشرعه تنها در دو مورد احرازشدنی است: مورد اول، عدم جواز فعلی که خالی از حکم شرعی است و مورد دوم، تشدید حرمت فعل حرام. در نتیجه حکم اولی افعالِ مورد بحث ـ در غیر از دو مورد یادشده ـ به قوّت خود باقی است.
Wahn of religion means that the religion [of Islam] to be presented as baseless and weak. The issues which result in wahn is considered forbidden. Despite its great importace, the arguments for this rule is not discussed in jurisprudential works. The present article makes a thorough study on this subject and discusses its arguments. The results show that the verse, hadiths and the intellectual argument referred to as reasons for unlawfulness of issues implying wahn, are refutable. The only reason is 'Irtikaz al-Mutasharri`ah which can be applied in two cases: the issues with no religious ruling, and multiplying the unlawfulness of unlawfull acts.
خلاصه ماشینی:
در اینجا باید به این مطلب توجه کرد که سخن در مورد فعلی است که زیرمجموعة عناوین دیگر نباشد و فقط مصداق عنوان وهن دین به معنای خاص خود باشد؛ بنابراین مسائلی مانند تقیه و حفظ شئون که در آنها به نظر و دیدگاه دیگران توجه شده، احکام و شرایط خود را دارد و خارج از حیطة بحث است؛ همچنانکه موارد تزاحم با اهم شرعی نیز خارج از محل نزاع است.
نقد و بررسی استدلال به قرآن بیگمان بهانه ندادن به دشمنان دین امری عقلایی و مطلوب شرعی است؛ ولی آیا میتوان ادعا کرد مجرد تمسخر یا سوءاستفادة دشمنان موجب منع و تحریم اموری شود که نزد شارع واجب یا مستحب شمرده شده است؟ استدلال به این آیه مبتنی بر تنقیح مناط است و از سویی تنها تنقیح مناط قطعی حجت است.
بر فرض آنکه معنای سوم مراد باشد و بپذیریم روایت در صدد بیان علت حکم است، نه حکمت آن، دلالت روایت همچنان ناتمام است؛ زیرا عناوین استخفاف به رسل و ائمه علیهمالسلام و ترک نصرتشان نیز در کنار وهن دین ذکر شده و مفادش این است که بنا بر فرض یادشده، وهن دین جزء العلة حرمت است، نه علت مستقل؛ نتیجه اینکه در هیچ صورت استدلال به روایت صحیح نیست.
نقد و بررسی استدلال به روایت عبداللهبنحماد در سند روایت، علیبنمحمدبنسلیمان (سالم)، محمدبنخالد و عبداللهبنحماد البصری مهملاند (خویی، بیتا«ب»، ج10، ص177 و ج12، ص145)؛ همچنین با توجه به اینکه عبداللهبنحماد البصری روایات دیگر خود را با چند واسطه از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است، اینگونه استظهار میشود که این روایت مرسل است.