چکیده:
اسطوره پیوندی ناگسستنی با ادبیات دارد و قرنهاست که خود را در دل آثار بزرگ ادبی جای
داده است. سالهاست که پژوهشگران حوزههای مختلف نظیر ادبیات، فلسفه، زبان شناسی و
مردمشناسی به مطالعة اساطیر علاقه نشان میدهند و آثار مهمی در این حیطه گردآورده اند.
یکی از سویه های ادبیات تطبیقی نیز بررسی و تحلیل نحوة حضور اساطیر کهن در آثار مختلف
ادبی است. اساطیری که قرنها به صورت شفاهی در قلب فرهنگ عامه حضور داشته اند جای
خود را در ادبیات نیز باز کردند و نویسندگان و شاعران، در طول تاریخ، بنا به درک و مقاصد
خویش، به بهرهگیری از این میراث روی آوردند. در این مقاله، تلاش بر آن است که با بررسی
دو نمایشنامة مگسها از ژان پل سارتر و شب هزار و یکم از بهرام بیضایی، نگاه جدید این دو
نویسنده به اساطیر کهن را مطالعه کنیم. از سوی دیگر، قصد داریم نشان دهیم که مفهوم
قهرمان در خلال بازخوانی این نمایشنامهنویسان از اساطیر باستانی چه شکلی به خود گرفته
است و وجوه اشتراک و افتراق تصویر جدید قهرمان در این دو اثر را برخواهیم شمرد
خلاصه ماشینی:
در مقالة پيش رو، نگارنده بر آن است که با بررسي دو نمايشنامة مگس ها از ژان پل سارتر و شب هزار و يکم از بهرام بيضايي از لزوم بازخواني اسـطوره در عصـر حاضـر سخن بگويد و به عواملي بپردازد که دو نويسنده از دو مليت مختلف را در يـک مسـير قرار داده و نشان دهد مفهوم قهرمان در آثار اين دو چه تغييراتي پيدا کرده اسـت .
اگـر شهرناز و ارنواز در جامعة ساکني که افرادش تن به تقدير داده انـد رنـج همسـري قاتـل پدرشان را به جان مي خرند، هدفي را دنبال مي کنند که به رنج آنان معنا مـي دهـد؛ اگـر روشنک ، در بخش سوم نمايشنامة بيضايي ، به عقد ميرخان درمي آيد، روز و شبش را بـا نقشة آگاه ساختن همسر از حقيقت مي گذراند؛ به همين ترتيب ، اورستس ، که تا پيش از ورودش به شهر انگيزه اي براي کنش و انتقام نداشت ، براي رهايي الکترا دسـت بـه هـر کاري مي زند و تا پايان نمايش نيز مصمم باقي مي ماند.
در واقع ، چهرة آرماني قهرمان امروز در اين آثار به گونه اي ترسـيم شـده اسـت کـه بـا آگاهي و مطالعه از گذشته و گذشتگان پند مي گيرد و در وضع خود و محيط پيرامـونش تأمل مي کند و بدين گونه بند جهل را از پاي خويش باز مي کنـد و بـر ديگـران برتـري مي يابد.
اگر جامعة اين زنان ، که داسـتان هايشـان در زمـان هـاي مختلف مي گذرد، آنان را از سواد و مطالعه بر حذر مـي دارد، بـه ايـن دليـل اسـت کـه مي داند آگاهي بدون آزادي و عمل آزادانه ممکن نيست .